رفتم ه نبینی

رفــتم ڪــه نبــینی...
پریشان شدنم را
غمناک ترین لحظه ی
ویران شدنم را
در خویش فرو رفتم
و در خویش شڪستم
تا تو نبینے ...
غــم تنــها شــدنـــم را...
دیدگاه ها (۱)

فراموش نمی‌شویمانند اولین لحظه که دیدمتمانند اولین جانمی که ...

شب از شب‌های پائیزی‌ست؛از آن همدرد و با من مهربانشب‌های اشک‌...

دلتنگى ‌ام را به ڪه بگویم ؛ وقتى نيستی ..تا ڪجا راه بروم تا...

فصل پریشان شدنم را ببین! بی سر و سامان شدنم را ببین…بی تو فر...

با همه ی بی سر و سامانی امباز به دنبالِ #پریشانی امطاقتِ #فر...

سالها در غزلِ خویش دم از یار زدمرفتم و نامِ تو را در همه جا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط