بگذار بخوابم مادر!
بگذار بخوابم مادر!
هر بار بیدار می شوم
هزاران پرنده از سینه ام کوچ می کنند
هزاران ماهی در دریای ذهنم جان می دهند
هزار ارزو در دلم ته نشین می شود
هزار حرف بر کویری لبانم ترک می خورد
هزار مار سیاه بر گلوگاهم چنبره می زنند
هزار کفتار گرسنه در هوس دندان گرفتن زنی میان آتش کمین می کنند
و مردی که انگار دوستم دارد
در دور دست
زنی میان آتش را نظاره می کند
و دست تکان می دهد....
....که برگرد بیا؟؟؟
که خداحافظ ؟؟؟
یا مادرش بگذار بخوابد؟؟؟
هر بار بیدار می شوم
هزاران پرنده از سینه ام کوچ می کنند
هزاران ماهی در دریای ذهنم جان می دهند
هزار ارزو در دلم ته نشین می شود
هزار حرف بر کویری لبانم ترک می خورد
هزار مار سیاه بر گلوگاهم چنبره می زنند
هزار کفتار گرسنه در هوس دندان گرفتن زنی میان آتش کمین می کنند
و مردی که انگار دوستم دارد
در دور دست
زنی میان آتش را نظاره می کند
و دست تکان می دهد....
....که برگرد بیا؟؟؟
که خداحافظ ؟؟؟
یا مادرش بگذار بخوابد؟؟؟
۴۲۱
۲۹ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.