His hope for life...
His hope for life...
امید زندگی او. پارت۷
پسر مو بلوند از دیدن پسر مو مشکی تعجب کرده بود
هیونجین: داری چیکار میکنی؟ سرما میخوری مراقب باش
فیلیکس: خوب.... من ...من قدم زدن زیر بارون رو دوست دارم
هیونجین: اشکالی نداره
پسر بزرگتر کتش رو از تنش دراورد و روی شونه های پسر کوچیکتر انداخت و به سمت پسر کوچیکتر نزدیک شد و دستش رو گرفت و دست پسر کوچیکتر رو روی دسته چتر قرار داد
هیونجین: حالا میتونی قدم بزنی و سرما هم نمیخوری جوجه
پوزخندی زد و از کنار فیلیکس دور شد فیلیکس با صدای بلند خطاب به هیونجین گفت:
خیلی ممنونم هیونجین
(۱ساعت بعد)
وارد خونه شدم، چتر پسر مو مشکی رو کنار در گذاشتم تا ابش خشک شه به طرف اتاقم رفتم لباس هام رو عوض کردم و لباس های گرم و خشک به تنم کردم و کت پسر مو مشکی رو به چوب اویزونش کردم ، به سمت تختم رفتم پتو رو روم کشیدم داشتم به پسر مو مشکی فکر میکردم...
فیلیکس: دوباره که هیونجین رو دیدم..
وسایل هاش رو باید فردا بهش برگردونم
چرا وقتی میبینمش نمیتونم حتی یه دقیقه هم شده بهش فکر نکنم؟!
ویو مینسونگ
وارد خونه ی شخصی لینو شدم از شدت مستی نمیتونستم درست راه برم و سرم داشت گیج میرفت
جیسونگ: لینوووو کجایی؟
لینو: جیسونگ......توکه مستی
جیسونگ: ارهه
پسر کوچیکتر نزدیک پسر بزرگتر شد و محکم بغلش کرد به چشمای سیاه و درخشان لینو نگاه کرد لباش رو نزدیک لبای پسر بزرگتر کرد و بوسه ملایمی رو روی لباش گذاشت
جیسونگ: لینو میخوامششش
لینو: چی درست شنیدم میخوای؟
جیسونگ: ارهه میخواممممم
...
----------------
اینم از این پارت🩷✨
پارت بعدی اسمات از مینسونگ داشته باشیم؟ نظرتون رو توی کامنت ها بهم بگید.
امید زندگی او. پارت۷
پسر مو بلوند از دیدن پسر مو مشکی تعجب کرده بود
هیونجین: داری چیکار میکنی؟ سرما میخوری مراقب باش
فیلیکس: خوب.... من ...من قدم زدن زیر بارون رو دوست دارم
هیونجین: اشکالی نداره
پسر بزرگتر کتش رو از تنش دراورد و روی شونه های پسر کوچیکتر انداخت و به سمت پسر کوچیکتر نزدیک شد و دستش رو گرفت و دست پسر کوچیکتر رو روی دسته چتر قرار داد
هیونجین: حالا میتونی قدم بزنی و سرما هم نمیخوری جوجه
پوزخندی زد و از کنار فیلیکس دور شد فیلیکس با صدای بلند خطاب به هیونجین گفت:
خیلی ممنونم هیونجین
(۱ساعت بعد)
وارد خونه شدم، چتر پسر مو مشکی رو کنار در گذاشتم تا ابش خشک شه به طرف اتاقم رفتم لباس هام رو عوض کردم و لباس های گرم و خشک به تنم کردم و کت پسر مو مشکی رو به چوب اویزونش کردم ، به سمت تختم رفتم پتو رو روم کشیدم داشتم به پسر مو مشکی فکر میکردم...
فیلیکس: دوباره که هیونجین رو دیدم..
وسایل هاش رو باید فردا بهش برگردونم
چرا وقتی میبینمش نمیتونم حتی یه دقیقه هم شده بهش فکر نکنم؟!
ویو مینسونگ
وارد خونه ی شخصی لینو شدم از شدت مستی نمیتونستم درست راه برم و سرم داشت گیج میرفت
جیسونگ: لینوووو کجایی؟
لینو: جیسونگ......توکه مستی
جیسونگ: ارهه
پسر کوچیکتر نزدیک پسر بزرگتر شد و محکم بغلش کرد به چشمای سیاه و درخشان لینو نگاه کرد لباش رو نزدیک لبای پسر بزرگتر کرد و بوسه ملایمی رو روی لباش گذاشت
جیسونگ: لینو میخوامششش
لینو: چی درست شنیدم میخوای؟
جیسونگ: ارهه میخواممممم
...
----------------
اینم از این پارت🩷✨
پارت بعدی اسمات از مینسونگ داشته باشیم؟ نظرتون رو توی کامنت ها بهم بگید.
۷.۸k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.