پیراهن آبیاش را که پوشید

پیراهن آبی‌اش را که پوشید
مطمئن شدم که بر خلاف همه
آسمانِ من می‌تواند
دلبرانه روی زمین قدم بردارد.
دیدگاه ها (۱۷)

قاعـدتـا !و اصـولا !تـღـو همـان مسئلـھ ے مہمـے هستـے،کھ مـن ...

تهران پر شده است از نفس های توچطور دلشان می آید بگویند هوایش...

منتظر میمانمتا عصایت شومسویِ چشمانَتیاداورِ قرصهایتهم بازیِ ...

حقِ همه چیز مالِ توفقط بنویسامضا کنکه چشمهایت بعدِ من،کور شو...

رد نکن تا اخر ببین

همیشه که پاییز فصل عاشق شدن،قدم زدن،و شعر خواندن نیست.گاهی ه...

ماسه ها قهوه ای رنگ به دخترک احساسی فراتر از ارامش میبخشیدند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط