گاهی در رویای دوری غرق میشوم
گاهی در رویای دوری غرق میشوم؛
به سالهایی بازمیگردم
که جهانم در غبار خاکستر میسوخت
و ذهنم در ویرانهها
سایهی حضورت را جستوجو میکرد
تو برای ماندن نیامدی…
و من همان لحظه
در عمق نگاهت
قلبم را در گور خاموشی دفن کردم.
مرگ ثانیههای سبز جوانی
بر شانههایم سنگینی میکرد
و من با خاطراتی که فقط در آرزو جان میگرفتند،
تنهایی خویش را به خاک سپردم..
عشق
تنها یک بار
قلب مرا بر صلیب سقوط آویخت؛
و در همان لحظه
خودم را در تاریکی فراموش کردم.
اکنون، بارانی سیاه
از دل خاطرات میبارد
و نگاه خشکیدهام را میشوید؛
اما دیگر برای آمدنت دعا نمیکنم
همانجا که قلبم را به خاک سپردم
نامت را نیز مدفون کردم؛
و از دل همان قبر
راهی را آغاز کردم
که خاموش از
-تو بود
و تهی از -ما .. .
"Marie's writings "
به سالهایی بازمیگردم
که جهانم در غبار خاکستر میسوخت
و ذهنم در ویرانهها
سایهی حضورت را جستوجو میکرد
تو برای ماندن نیامدی…
و من همان لحظه
در عمق نگاهت
قلبم را در گور خاموشی دفن کردم.
مرگ ثانیههای سبز جوانی
بر شانههایم سنگینی میکرد
و من با خاطراتی که فقط در آرزو جان میگرفتند،
تنهایی خویش را به خاک سپردم..
عشق
تنها یک بار
قلب مرا بر صلیب سقوط آویخت؛
و در همان لحظه
خودم را در تاریکی فراموش کردم.
اکنون، بارانی سیاه
از دل خاطرات میبارد
و نگاه خشکیدهام را میشوید؛
اما دیگر برای آمدنت دعا نمیکنم
همانجا که قلبم را به خاک سپردم
نامت را نیز مدفون کردم؛
و از دل همان قبر
راهی را آغاز کردم
که خاموش از
-تو بود
و تهی از -ما .. .
"Marie's writings "
- ۱۲.۶k
- ۲۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط