آنقدر دیر آمدتاعاقبت پاییز شد

🍒آنقَدَر دیر آمدے،تاعاقبت پاییز شد
کاسه‌ے صبرم از این دیر آمدن،لبریز شد

تیر،دیوانه شد و،مردادهم از شهر رفت
از غمت،شهریورِبیچاره حلق‌آویز شد

مهر با بی‌مهرے و،نامهربانےمی‌رسد
مهربانے در نبودت،اندڪ و ناچیز شد

بے تو یڪ پاییز ابرم،نم‌نم ِباران کجاست؟
بی توحتّے فکر باران هم،خیال‌انگیزشد

کاش می‌شد رفت و گم شد در دل پاییزِ سرد
بوے باران را تنفّس کرد و عطرآمیز شد

"آمدے جانم به قربانت ولے حالا چرا"
آنقدر دیر آمدے تا عاقبت پاییز شد🍒🌱

#مهدی_شریفے
دیدگاه ها (۰)

🍒🌱در گوش شهریورچیزی بگو !حرفی شبیه دوستت دارمتا روی تابستان ...

🍒🌱گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکردهرچه کردم، هرچه آه، ان...

🌱🍒ما شقایقِ کوهستان‌هایِ وطن‌مان را دوست داریمو هر که را که ...

🌱🍒این دل تنگ من و این دود عود؟در شبستان، زخمه‌های چنگ و رود؟...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط