🍃 🌷 🍃
🍃 🌷 🍃
خسته از کدبانو بودن
با دو استکان کمر باریک چای خوش عطر و رنگ
کنارم نشست و گفت...
امروز خیلی خسته شدم
هنوز هم کلی کار مانده!
توام که هیچ کمکی نمیکنی!
با لبخند شیطنت آمیز گفتم
چشم...
شما کمی چشمهایت را ببند و استراحت کن تا...
بوسه های نیمه کاره را تمام کنم
آغوش های نگرفته را بگیرم
دوستت دارم های نگفته را بگویم
و کمی دورت بگردم...
چپ چپ نگاهم کرد و گفت
واقعا که...
دیوانه!
از خواب پریدم!
هنوز نمیداند...
شنیدن دیوانه از لبهایش میتواند مرا به اولین مردی تبدیل کند که پرواز کرد...
حتی در خواب...
#حامد_نیازی
#دوستت_دارم_عشقم
خسته از کدبانو بودن
با دو استکان کمر باریک چای خوش عطر و رنگ
کنارم نشست و گفت...
امروز خیلی خسته شدم
هنوز هم کلی کار مانده!
توام که هیچ کمکی نمیکنی!
با لبخند شیطنت آمیز گفتم
چشم...
شما کمی چشمهایت را ببند و استراحت کن تا...
بوسه های نیمه کاره را تمام کنم
آغوش های نگرفته را بگیرم
دوستت دارم های نگفته را بگویم
و کمی دورت بگردم...
چپ چپ نگاهم کرد و گفت
واقعا که...
دیوانه!
از خواب پریدم!
هنوز نمیداند...
شنیدن دیوانه از لبهایش میتواند مرا به اولین مردی تبدیل کند که پرواز کرد...
حتی در خواب...
#حامد_نیازی
#دوستت_دارم_عشقم
۸۱۲
۲۵ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.