🍃 🌷 🍃
🍃 🌷 🍃
قول بده
کمی بعدتر
درست زمانی که دیگر به پای هم پیر شده ایم!
یک روز پاییزی...
وقتی کمک میکنی پالتویی که برای تولدم هدیه داده ای را بپوشم؛
روبرویم بایستی ،
دستهایم را بگیری و بگویی
اگر پدرم رضایت نداد چه؟
اگر برادرم گفت این پسرک شاعر مسلک را چه به ما!
چه کنیم؟
آن وقت قول میدهم با لبخند بگویم
میگیرم رضایتشان را تصدقت!
نگران چه هستی!؟
اصلا پاشنه ی در خانه تان را در می آورم!
بعد آرام سرت را بچسبان به سینه ام و بگو...
یادش بخیر...
دستهایم را دو طرف صورتت میگیرم توی چشمهایت زل میزنم.
هر دو میخندیم و میگویم
تو ، کی عاقل میشوی؟
با ناز بگو...
هر وقت بوسه ی امروزم را دادی!
راستی...
بگو با این عشق، ما قرار است پیر هم بشویم؟
#حامد_نیازی
#دوستت_دارم_زهرا
قول بده
کمی بعدتر
درست زمانی که دیگر به پای هم پیر شده ایم!
یک روز پاییزی...
وقتی کمک میکنی پالتویی که برای تولدم هدیه داده ای را بپوشم؛
روبرویم بایستی ،
دستهایم را بگیری و بگویی
اگر پدرم رضایت نداد چه؟
اگر برادرم گفت این پسرک شاعر مسلک را چه به ما!
چه کنیم؟
آن وقت قول میدهم با لبخند بگویم
میگیرم رضایتشان را تصدقت!
نگران چه هستی!؟
اصلا پاشنه ی در خانه تان را در می آورم!
بعد آرام سرت را بچسبان به سینه ام و بگو...
یادش بخیر...
دستهایم را دو طرف صورتت میگیرم توی چشمهایت زل میزنم.
هر دو میخندیم و میگویم
تو ، کی عاقل میشوی؟
با ناز بگو...
هر وقت بوسه ی امروزم را دادی!
راستی...
بگو با این عشق، ما قرار است پیر هم بشویم؟
#حامد_نیازی
#دوستت_دارم_زهرا
۴۷۸
۲۷ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.