نماز عشق مخواندمامامم حضرت دل بود

نماز عشق مےخواندم،امامم حضرت دل بود
کنارم بےتکلیف ایستادے،اقتدا کردے

به هم نزدیک بودیم،آتش از لب هات مےتابید
دلت مےخواست لب هاےمرا،اما حیا کردے




#ـــــ〇ـــــ#
دیدگاه ها (۲)

چشم تریاکے توکم بود*عینک هم زدے؟!شیشه اے کردے مراتا خوب‌*معت...

مثلِ گلوله به قصد کُشتآمدے.زدے.رفتےبے آنکه سربچرخانے ببینےشا...

#ـــــ〇ـــــ#

تجسمت در خیالم هم ازبے رگیه افکارم بودحاشا به این غیرت بےپدر...

مرا  وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردیمرا از من، مرا از قیدِ من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط