part : 6
داشتن همین طوری حرف می زدن که صدای جیغ یه دخترو شنیدن ...
شیزوکی = همراه جیغ داد زد
هیرو + یورا + یوجین + کای = چته؟
یورا = عه ... فکر کنم صدای جیغ دختره برام آشناس .... بزارید برم یه سرو گوشی به آب بدم ...
یوجین = ممکنه خطر ناک باشه ... پس منم میام ...
یورا = هوم ... باشه ....
( اونا باهم راه افتادن )
پرش زمانی به دوساعت بعد
ویو شیزوکی اینا
هیرو = پسرا ... اونا دیر نکردن ؟
کای = راست می گی ....
شیزوکی = منکه دارم از ترس سکته می کنم
هیرو = بزارید منم برم ببینم چه خبره ...
( هیرو هم رفت دنبال اونا )
پرش زمانی به یک ساعت بعد
کای = چرا هیروعم غیبش زد ؟
شیزوکی = من دیگه دا م واقعنی می ترسم
کای = بیا ماهم بریم ببینیم چه خبره
شیزوکی = باشه
( اونا هم رفتن دنبال اونا )
فلش بک به زمان غیب شدن یورا و یوجین
یورا = ام ... می گم من شمارو خوب نمی شناسم ... می شه باهم بیشتر آشنا شیم؟
یوجین = بله چرا که نه ... خب .. من یوجینم ... یه بار رل زدم ولی بهم خیانت کرد ... از خانوادم جدا زندگی می کنم ...
دوستای زیادی ندارم ... و یه تیک تاکرم
حالا نوبت شماست مادام ...
یورا = هوم ... من یورام ... منم یه بار رل زدم ول یفهمیدم یه لیگی به کفشش هست واسه همین کات کردم ... ولی اون به یک ماهم نکشید ... به آدما اعتماد ندارم ... با هیرو بعد ۱ سال اینطوری صمیمی شدم .... و منم از خانوادم جدا زندگی می کنم ...
یوجین = آها ... یعنی .. تو اون یک ماه حتا باهم یه بوسه هم نداشتید ..؟
یورا = خب .. آره درسته .. ولی اون خیلی منو شکوند ... طودی زمینم زد که خیلی سخت تونستم دوباره پاشم ....
یوجین = آها ... یااا خدداااا
یورا = چی شده ؟
یوجین = ( دهن یورا رو گرفت ) .. ببین الان فهمیدم اون صدای جیغ طله بود ... صدات در نیاد چون ممکنه که گرو گانمون بگیرن .. اوکی ؟ ( آروم )
یورا = هوم ...
( داشتن همینطوری به کارای اون هارو نگاه می کردن که )
یه یارویی = شماها کی هستین ؟ اینجا چی کار می کنید ؟
یوجین = معذرت می خوایم جناب ... پاشو بریم ...
همون یارو = وایسا ببینم ... شماها نصبتتون چیه که باهم اومدید اینجا ؟
یوجین = آاااا ... خب .. راستش ما ... دوست دختر دوست پسریم ... مگه نه عزیرم ؟ ( چشمک زد به یورا )
یورا = آااا .. بله ... ما باهمیم ...
همون یارو = پس صابت کنید ...
یوجین = چطوری ؟
همون یارو = همو ببوسید ...
( جفتشون رفتن تو خلصه )
همون یارو = می دونستم .. بگیریدشون
( اونارو بیهوش کردن و از پشت رو زمین به هم بستنشون )
( برای هیرو و شیزوکی و کای هم همین پیش اومد ) ...
~ خماری ~
شیزوکی = همراه جیغ داد زد
هیرو + یورا + یوجین + کای = چته؟
یورا = عه ... فکر کنم صدای جیغ دختره برام آشناس .... بزارید برم یه سرو گوشی به آب بدم ...
یوجین = ممکنه خطر ناک باشه ... پس منم میام ...
یورا = هوم ... باشه ....
( اونا باهم راه افتادن )
پرش زمانی به دوساعت بعد
ویو شیزوکی اینا
هیرو = پسرا ... اونا دیر نکردن ؟
کای = راست می گی ....
شیزوکی = منکه دارم از ترس سکته می کنم
هیرو = بزارید منم برم ببینم چه خبره ...
( هیرو هم رفت دنبال اونا )
پرش زمانی به یک ساعت بعد
کای = چرا هیروعم غیبش زد ؟
شیزوکی = من دیگه دا م واقعنی می ترسم
کای = بیا ماهم بریم ببینیم چه خبره
شیزوکی = باشه
( اونا هم رفتن دنبال اونا )
فلش بک به زمان غیب شدن یورا و یوجین
یورا = ام ... می گم من شمارو خوب نمی شناسم ... می شه باهم بیشتر آشنا شیم؟
یوجین = بله چرا که نه ... خب .. من یوجینم ... یه بار رل زدم ولی بهم خیانت کرد ... از خانوادم جدا زندگی می کنم ...
دوستای زیادی ندارم ... و یه تیک تاکرم
حالا نوبت شماست مادام ...
یورا = هوم ... من یورام ... منم یه بار رل زدم ول یفهمیدم یه لیگی به کفشش هست واسه همین کات کردم ... ولی اون به یک ماهم نکشید ... به آدما اعتماد ندارم ... با هیرو بعد ۱ سال اینطوری صمیمی شدم .... و منم از خانوادم جدا زندگی می کنم ...
یوجین = آها ... یعنی .. تو اون یک ماه حتا باهم یه بوسه هم نداشتید ..؟
یورا = خب .. آره درسته .. ولی اون خیلی منو شکوند ... طودی زمینم زد که خیلی سخت تونستم دوباره پاشم ....
یوجین = آها ... یااا خدداااا
یورا = چی شده ؟
یوجین = ( دهن یورا رو گرفت ) .. ببین الان فهمیدم اون صدای جیغ طله بود ... صدات در نیاد چون ممکنه که گرو گانمون بگیرن .. اوکی ؟ ( آروم )
یورا = هوم ...
( داشتن همینطوری به کارای اون هارو نگاه می کردن که )
یه یارویی = شماها کی هستین ؟ اینجا چی کار می کنید ؟
یوجین = معذرت می خوایم جناب ... پاشو بریم ...
همون یارو = وایسا ببینم ... شماها نصبتتون چیه که باهم اومدید اینجا ؟
یوجین = آاااا ... خب .. راستش ما ... دوست دختر دوست پسریم ... مگه نه عزیرم ؟ ( چشمک زد به یورا )
یورا = آااا .. بله ... ما باهمیم ...
همون یارو = پس صابت کنید ...
یوجین = چطوری ؟
همون یارو = همو ببوسید ...
( جفتشون رفتن تو خلصه )
همون یارو = می دونستم .. بگیریدشون
( اونارو بیهوش کردن و از پشت رو زمین به هم بستنشون )
( برای هیرو و شیزوکی و کای هم همین پیش اومد ) ...
~ خماری ~
۵.۴k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.