پارت دوم رمان نامجون اخر
پارت دوم رمان نامجون اخر:
-: خیلی ممنون واقعا کادوهات عالین رازی به زحمت نبودم(لبخند کیوت)
+: کاری نکردم (لبخند)
کادو همه اعضا رو باز کرد و همه رو بغل کرد منم بغل کرد و سرمو بوسید.
-: ات میخوام یه چیزی بهت بگم
+: چی؟
-: خب راستش من... دوستت دارم.
از تعجب شاخ دراوردم سکوت کردم
-: دوستت دارم میفهمی
جونگکوک: خب دیگه بالاخره بهش گفت هوراااا ات تو هم بگو دوستش داری
تهیونگ: اره بگو اتتتت بگووو
جیمین: نامجون بالاخره رو کردی ابجی بگو دیگه مگه همیشه در مورد نامجون حرف نمیزدی؟
از خجالت سرخ شده بودم. بالاخره زبون باز کردم
+: خب... منم دوستت دارم.
نامجون اومد بغلم کرد و لبامو بوسید منم دستامو دور گردنش انداختم و محکم بوسیدمش.
بعد از چند ماه به ارمیا همه چیو گفتن نامجون و ات هیت های زیادی گرفتن اما بازم با هم موندن.
پایان.
اسمات و بنویسم یا نه؟ تو کامنت بگید 😋بای بای
-: خیلی ممنون واقعا کادوهات عالین رازی به زحمت نبودم(لبخند کیوت)
+: کاری نکردم (لبخند)
کادو همه اعضا رو باز کرد و همه رو بغل کرد منم بغل کرد و سرمو بوسید.
-: ات میخوام یه چیزی بهت بگم
+: چی؟
-: خب راستش من... دوستت دارم.
از تعجب شاخ دراوردم سکوت کردم
-: دوستت دارم میفهمی
جونگکوک: خب دیگه بالاخره بهش گفت هوراااا ات تو هم بگو دوستش داری
تهیونگ: اره بگو اتتتت بگووو
جیمین: نامجون بالاخره رو کردی ابجی بگو دیگه مگه همیشه در مورد نامجون حرف نمیزدی؟
از خجالت سرخ شده بودم. بالاخره زبون باز کردم
+: خب... منم دوستت دارم.
نامجون اومد بغلم کرد و لبامو بوسید منم دستامو دور گردنش انداختم و محکم بوسیدمش.
بعد از چند ماه به ارمیا همه چیو گفتن نامجون و ات هیت های زیادی گرفتن اما بازم با هم موندن.
پایان.
اسمات و بنویسم یا نه؟ تو کامنت بگید 😋بای بای
- ۲.۶k
- ۲۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط