۹
عشق دوران بچگی من 🌚
پارت ۹
" حالا یه ارفاق ریزی بهتون کردم یدونه لایک رو نادیده گرفتم "
ته ویو:
با دادی که زدم همه برگشتن سمتمون
سوجون : چته
ته : چمهههه ( عربده )
سوجون : چون به ات نگا کردم ؟؟؟
ته : اسمشو رو زبون کثیفت نیار
جینا : ه تهیونگ چیشده؟؟
ته : از نامزدت بپرس
ات : ته ولش کن
ته : ولش کنم
ته ویو :
بعد این حرفم یه مشت محکم زدم تو صورتش افتاد کل صورتش ترکید رفتم دست ات رو گرفتم رفتیم توم ماشین ...
ات : اشتباه کردم گفتم !.
ته : شما باید همچین بگی
ات : ا ه
ته : هزار بار گفتم لباس باز نپوش آرایش غلیظ نکن ( داد )
ته : ولی کو گوش شنوااا ( عربده )
ات : تهیونگ داد نزن ( بغض سگی )
ته : هوفف ( دستشو کوبید رو فرمون )
ات : ( گریه )
ته : چرا داری گریه میکنی ( آروم )
ات : گریه نمیکنم ( اشکاشو پاک کرد )
ته : میریم خونه من
ات : هوم .
فلش بک به خونه ته :
ات : وییی چقد بزرگهههه
ته : چی بزرگه ؟؟
ات : خونت ( پوکر فیس )
ته : اها .... میتونی ببینیش!
ات : واتتتت ؟؟؟ چیو ؟؟؟؟
ته : خونه رو ( خنده )
ات : اها .... این لباسا سخته یه لباس بم بده
ته : بیا
ویو ته :
بهش یه تیشرت دادم با شلوار
ات : خب برو بیرون
ته : اتاق منه ...
ات : چ...س نکن برو
ته : نمیخوام نگات نمیکنم ( سمت بالا دراز کشید و دستاشو گذاشت زیر سرش )
ات : هوف
ته ویو :
هییییی تهیونگ مگه مجبوری که نگا میکنی الانم ....
خمارییییی😈
شرط ۴۰ تا لایک
پارت ۹
" حالا یه ارفاق ریزی بهتون کردم یدونه لایک رو نادیده گرفتم "
ته ویو:
با دادی که زدم همه برگشتن سمتمون
سوجون : چته
ته : چمهههه ( عربده )
سوجون : چون به ات نگا کردم ؟؟؟
ته : اسمشو رو زبون کثیفت نیار
جینا : ه تهیونگ چیشده؟؟
ته : از نامزدت بپرس
ات : ته ولش کن
ته : ولش کنم
ته ویو :
بعد این حرفم یه مشت محکم زدم تو صورتش افتاد کل صورتش ترکید رفتم دست ات رو گرفتم رفتیم توم ماشین ...
ات : اشتباه کردم گفتم !.
ته : شما باید همچین بگی
ات : ا ه
ته : هزار بار گفتم لباس باز نپوش آرایش غلیظ نکن ( داد )
ته : ولی کو گوش شنوااا ( عربده )
ات : تهیونگ داد نزن ( بغض سگی )
ته : هوفف ( دستشو کوبید رو فرمون )
ات : ( گریه )
ته : چرا داری گریه میکنی ( آروم )
ات : گریه نمیکنم ( اشکاشو پاک کرد )
ته : میریم خونه من
ات : هوم .
فلش بک به خونه ته :
ات : وییی چقد بزرگهههه
ته : چی بزرگه ؟؟
ات : خونت ( پوکر فیس )
ته : اها .... میتونی ببینیش!
ات : واتتتت ؟؟؟ چیو ؟؟؟؟
ته : خونه رو ( خنده )
ات : اها .... این لباسا سخته یه لباس بم بده
ته : بیا
ویو ته :
بهش یه تیشرت دادم با شلوار
ات : خب برو بیرون
ته : اتاق منه ...
ات : چ...س نکن برو
ته : نمیخوام نگات نمیکنم ( سمت بالا دراز کشید و دستاشو گذاشت زیر سرش )
ات : هوف
ته ویو :
هییییی تهیونگ مگه مجبوری که نگا میکنی الانم ....
خمارییییی😈
شرط ۴۰ تا لایک
۲۲.۰k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.