تک پارتی نامجون)
تک پارتی نامجون)
#درخواستی
وقتی شب مست میاد خونه تورور از پله ها پرت میکنه طوری که بچتون سقط میشه)
_____________
امروز با خوشحالی از بیمارستان امدم بیرون خیلی خوشحال بودم پاک تو دستم فشار دادم خیلی خوشحال بودم من سه ساله با نامجون ازدواج کردم بچه دار نمیشدم چند روز بود حالم بد شده بود رفتم بیمارستان فهمیدم حاملم خیلی خوشحال شدم با خوشحالی رفتم سمت خونه در باز کردم نامجون نبود حتما شرکت بود لباسامو عوض کردم غذا درست کردم نشستم تلویزیون دیدم منتظر نامجون بودم خیلی خوشحال بود زمان گذشت نامجون نیومد
پرش زمان شب)
وایستادم اما نامجون نیومد نگران بودم تاحالا انقدر دیر نکرده بود بهش زنگ زدم جواب نداد سرم گذاشتم رو میز ترسیده بودم
تو فکر بودم که در خونه باز شد سرم بالا گرفتم دیدم نامجون سریع رفتم سمتش
+نامجون معلوم هست کجایی
_به توچه
معلوم بود مست بود
+نامجون تو رفتی بار مگه قرار نبود نری بار)(داد)
_سر من داد نزن(داد)
از پله ها رفت بالا که رفتم پشتش وایستادم
+نامجون جواب منو بده (داد)
از دستش گرفتم
دستمو پس زد
_بهت گفتم سر من داد نزن(داد)
وقتی دستمو پس زد رفتم عقب که پام به پام گیر کرد از پله هاافتادم پایین چیزی نفهمیدم چشمام سیاهی رفت
۱ساعت بعد)
چشمام اروم اروم باز کردم دیدم بالا سرم نور هست به سقف زل زده بودم که
_ا.ت
دیدم صدای نامجون امد
+ن.. امجون
_ا.ت خوبی
+اره
_ا.ت تو حامله بودی به من نگفتی
+اره دیشب میخواستم بهت بگم
یهو دستم گرفت
_ا.ت من متاسفم ببین من مست بودم کارام دست خودم نبود (گریه)
+یا نامجون گریه نکن خودم میدونم تقصیر تو نبود
_هق ا.ت هق ما بچه رو هق از دست دادیم
+اشکال نداره نامجون (بغض)
ناراحت شده بودم
_ا.ت من هیچ وقت خودمو نمیبخشم بچه خودمو کشتم
+یا نامجوت اینطوری نگو تو هوشیار نبودی اون موقع
_ا.ت هق من هق قاتلم هق
+نه اصلا نامجون گریه نکن دیگه
_هق باش
دیدم بغلم کرد
_ا.ت با اینکع بچتو از دست دادی بازم باهام مهربون
+اره چرا باید بد رفتاری کنم اخه:)
_ممنون ا.ت
+خواهش
_من میرم کارای بیمارستان کنم مرخص بشی
بریم خونه
+باش
نامجون رفت کارای بیمارستان کرد رفتیم خونه
_ا.ت
+بله
_ما باید رابطه داشته باشیم
+چی نه چرا
_اره
یهو امد سمتم...........
یک سال بعد))
+چانهو انقدر بدو بدو نکن
*یا مامان میخوام بازی کنم
+خطرناکه بیا اینجا
_چانهو بابایی بیا این ور دیگه
*باش
_خوب خوب صبر کنید یه عکس بگیرم
+باش
وایستادیم نامجون عکس گرفت
_وای خیلی قشنگ شد
+ببینم
*اره مامان خیلی قشنگ شد
+اهوم:)
*_:)
تو تو این یک سال بچع دار شدی بچه تون پسره بود اسمش چانهو بود
زندگی خوبی داشتید پایان
#درخواستی
وقتی شب مست میاد خونه تورور از پله ها پرت میکنه طوری که بچتون سقط میشه)
_____________
امروز با خوشحالی از بیمارستان امدم بیرون خیلی خوشحال بودم پاک تو دستم فشار دادم خیلی خوشحال بودم من سه ساله با نامجون ازدواج کردم بچه دار نمیشدم چند روز بود حالم بد شده بود رفتم بیمارستان فهمیدم حاملم خیلی خوشحال شدم با خوشحالی رفتم سمت خونه در باز کردم نامجون نبود حتما شرکت بود لباسامو عوض کردم غذا درست کردم نشستم تلویزیون دیدم منتظر نامجون بودم خیلی خوشحال بود زمان گذشت نامجون نیومد
پرش زمان شب)
وایستادم اما نامجون نیومد نگران بودم تاحالا انقدر دیر نکرده بود بهش زنگ زدم جواب نداد سرم گذاشتم رو میز ترسیده بودم
تو فکر بودم که در خونه باز شد سرم بالا گرفتم دیدم نامجون سریع رفتم سمتش
+نامجون معلوم هست کجایی
_به توچه
معلوم بود مست بود
+نامجون تو رفتی بار مگه قرار نبود نری بار)(داد)
_سر من داد نزن(داد)
از پله ها رفت بالا که رفتم پشتش وایستادم
+نامجون جواب منو بده (داد)
از دستش گرفتم
دستمو پس زد
_بهت گفتم سر من داد نزن(داد)
وقتی دستمو پس زد رفتم عقب که پام به پام گیر کرد از پله هاافتادم پایین چیزی نفهمیدم چشمام سیاهی رفت
۱ساعت بعد)
چشمام اروم اروم باز کردم دیدم بالا سرم نور هست به سقف زل زده بودم که
_ا.ت
دیدم صدای نامجون امد
+ن.. امجون
_ا.ت خوبی
+اره
_ا.ت تو حامله بودی به من نگفتی
+اره دیشب میخواستم بهت بگم
یهو دستم گرفت
_ا.ت من متاسفم ببین من مست بودم کارام دست خودم نبود (گریه)
+یا نامجون گریه نکن خودم میدونم تقصیر تو نبود
_هق ا.ت هق ما بچه رو هق از دست دادیم
+اشکال نداره نامجون (بغض)
ناراحت شده بودم
_ا.ت من هیچ وقت خودمو نمیبخشم بچه خودمو کشتم
+یا نامجوت اینطوری نگو تو هوشیار نبودی اون موقع
_ا.ت هق من هق قاتلم هق
+نه اصلا نامجون گریه نکن دیگه
_هق باش
دیدم بغلم کرد
_ا.ت با اینکع بچتو از دست دادی بازم باهام مهربون
+اره چرا باید بد رفتاری کنم اخه:)
_ممنون ا.ت
+خواهش
_من میرم کارای بیمارستان کنم مرخص بشی
بریم خونه
+باش
نامجون رفت کارای بیمارستان کرد رفتیم خونه
_ا.ت
+بله
_ما باید رابطه داشته باشیم
+چی نه چرا
_اره
یهو امد سمتم...........
یک سال بعد))
+چانهو انقدر بدو بدو نکن
*یا مامان میخوام بازی کنم
+خطرناکه بیا اینجا
_چانهو بابایی بیا این ور دیگه
*باش
_خوب خوب صبر کنید یه عکس بگیرم
+باش
وایستادیم نامجون عکس گرفت
_وای خیلی قشنگ شد
+ببینم
*اره مامان خیلی قشنگ شد
+اهوم:)
*_:)
تو تو این یک سال بچع دار شدی بچه تون پسره بود اسمش چانهو بود
زندگی خوبی داشتید پایان
۱۹.۷k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.