httpswisgooncomvJSKFRC
https://wisgoon.com/v/198JS5KFRC/
شیفتۀ آن چشمان بودم
حیران آن مردمکهایی که وقتی به آن مینگریستم، تموّجِ امواج ازل و ابد را در آن نظارهگر میشدم.
برق کوبندۀ نگاهش،صاعقهای بود که هرآنچه را خودپنداری در مملکت نیستیات خلجان میکرد، به خاکستر سرخ تبدیل مینمود.
او با رنج و استقامتی شگرف، مبدّل به اَبَرانسانی شده بود که منزلگاه هستیاش کهکشان نیستی بود...
چه شیرین و شورانگیز بود در کنار او نشستن. گویا در حضورش دروازههای ابدیّت به رویم گشوده میشد و ققنوس جانم بر فراز اقیانوس بیکرانۀ عشق به پرواز درمیآمد.
او مشکاتی بود بهسوی درخشش بیپایانِ خورشید و من همچون غباری در توفانِ تجلیات بیانتهایش حیران بودم☝️💙🕊
#کهکشان_نیستی
#فکر_و_دکر
#جاودانگی
#آسمان_ها
#آفتاب
#نورااا_سادات
#شهسوار
#مازندران
شیفتۀ آن چشمان بودم
حیران آن مردمکهایی که وقتی به آن مینگریستم، تموّجِ امواج ازل و ابد را در آن نظارهگر میشدم.
برق کوبندۀ نگاهش،صاعقهای بود که هرآنچه را خودپنداری در مملکت نیستیات خلجان میکرد، به خاکستر سرخ تبدیل مینمود.
او با رنج و استقامتی شگرف، مبدّل به اَبَرانسانی شده بود که منزلگاه هستیاش کهکشان نیستی بود...
چه شیرین و شورانگیز بود در کنار او نشستن. گویا در حضورش دروازههای ابدیّت به رویم گشوده میشد و ققنوس جانم بر فراز اقیانوس بیکرانۀ عشق به پرواز درمیآمد.
او مشکاتی بود بهسوی درخشش بیپایانِ خورشید و من همچون غباری در توفانِ تجلیات بیانتهایش حیران بودم☝️💙🕊
#کهکشان_نیستی
#فکر_و_دکر
#جاودانگی
#آسمان_ها
#آفتاب
#نورااا_سادات
#شهسوار
#مازندران
- ۴۳.۳k
- ۰۸ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط