دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را

دیگر به یک دنیا نخواهم داد جایت را
من دوست دارم زندگی با دست‌هایت را

از بی‌قراری‌های قلب من خبر دارد
بادی که می‌دزدد برای من صدایت را

روی زمین بودی و من در ماه دنبالت
باید ببخشی شاعر سر به هوایت را

تسخیر تو سخت است آنقدری که انگار
در مشت خود جا داده باشم بی‌نهایت را

زود است حالا روی پاهای خودم باشم
از دست‌های من نگیری دست‌هایت را

هرکس تو را گم کرد دنبال تو در من گشت
انگار می‌بینند در من رد پایت را

بگذار تا دنیا بفهمد مال من هستی
گنجشک‌ها خانه به خانه ماجرایت را

وقتی پُر است از خاطراتت شعرهای من
باید بنوشی با خیال تخت چایت را
دیدگاه ها (۱)

آستین خیس پیراهنم طعم شور عشق می دهد گریه کجا بود یادت رفته...

کودکی خود رابه یاد میاورم می خواهم مثل همان وقتها باشم می ر...

اگر کسی به اندازه ای که دوستش دارید دوستتان ندارد، رابطه تان...

اینجارا یادت هست...گاهی عکس ها دعوت نامه ای می شوند برای سف...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

نامه ای برای احساساتم/پارت دوم

6:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویل در حالی جونگکوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط