تک پارتی جینـــ
ی شب سوییتی^^...
(جین ویو)
یه روز حال بهم زنو گذرونده بودم فکر میکردم ا/ت درکم کنه ولی نفهمید:(
کاشکی بخوابه چون فقط دوست دارم به چشمای اقیانوسیش نگاه کنمممم
ات ویو
شب بود و من و جین رو تخت دراز کشیده بودیم. داشتم تو اکسپلور اینستا میچرخیدم. یهو گشنم شد:///سرمو برگردوندن تا ب جینی بگم گشنمه ک...
+جینی؟...
_هوم..؟
+داری چیکار موکونی؟...
_اگه اجازه بدید میخوام بخوابم...
+اممم واگعنی؟مگه ساعت چنده؟...
_تو واقعا انقد حواست به گوشیته که نفهمیدی ساعت2شبه؟
+ی چیز بگم عصبانی نمیشی؟!...
_بگو اما بعدش بخواببب
+میشه واسم غذا درست کنی؟ ∘-∘
_هوففف باشه بریم اشپزخونه
+بگلم میکنی؟ خستیوم!!∘-∘
_بیا... بیا کوچولو... جین تورو بغل نکنه کی رو بغل کنه؟:) ☆
+*رفتیم آشپزخونه و رو اپن روبه روی جین نیشستم*
+خبببب عاقای سر اشپز ایا مایلید ی رامن خوشمزه برای همسرتون بپزید؟
_بله بانو حتمااا البته باید یه قولی به من بدی
+چ قولی؟..
_اینکه غذاتو بخوری و خیلییی زود بخوابی
+میخوای از شرم خلاص شی؟ /:
_هاا... اوممم.. چی؟... نههه فقط دیر وقته
(جین ویو)
کاش یکم میفهمید چی تو دلم میگذره که انقدر میخوامش>>>:)
+:////باشه بابا همچین میخوابم دیگه ام بیدار نمیشم:///
_میشه انقد لج نکنی؟*حرصی*
+هوم... *از اپن پایین رفتم و صندلی نیشستم و سرمو رو میز گذاشتم*
_هی... هی... ا/تم؟ ناراحت شدی؟ زود باش بدووو بپر بغلم*دستاشو باز میکنه*
ات ویو
من بیش از حد دوسش دارم و واقعا نمیدونم چیکار میکنم ک از دستم کلافه میشه. شاید بخاطر اخلاف سنی زیادمونه...
+جینی شبه خسته ای، فردا بغلت میکنم...
_نه، الان، زوددد*جدی*
+*آروم سمتش رفتم و اوکوچولو بگلش کردم*
(جین ویو)
هوفف این کوچولو چرا اینجوری میکنه چرا منظورمو نمیگیره کیوته چرا لپاشششش>>>
غذاش اماده شد براش توی بشقاب ریختم
_*محکم بغلش کردم سرمو گذاشتم رو شونش*
_بیا غذا بخور
*بعد از خوردن غذا*
+این خوش مزه ترین غذایی بود ک خوردممممم
+و اینکه معذرت میخام اذیتت کردم
_اولا از تو خوشمزه تر نیس!
_دومن معذرت خواهی نکن من یکم زیاده روی کردم
+∘-∘ هوا چ خوبه...
_اره*خنده*
_*صورتشو تو دستام گرفتم *
_میشه یادم بدی چجوری میشه ابراز علاقه کرد؟!
+هوممم؟ابراز احساسات؟ هاااااا*سرخ شد*من؟ من بلد نیستماااا
_خواهش میکنممم میدونم بلدی فقط یکم🤏*موهاشو دادم پشت گوشش*
+خب الان باید چی بهت بگمممم. تو ب بهترین شکل احساساتتو بروز میدی، نیاز ب یادگرفتن ا منی ک نصفه سنتم نیداریی
_مگه به سنه؟ لطفا گذشته یادم نیار من تورو... من...
+تو منو؟...
_تو نمیخوای پیشم بمونی؟درسته چرا باید پیش یکی که کل روز خسته اس و همش غر میزنه بمونی کسی که اذیتت میکنه کسی که حتی نمیتونه یکم بهت ثابت کنه...
+یااا دیگه از این حرفا نزنیااا، من عاشقتم باشه؟
_چی؟ چی گفتی؟ تو منو...؟*اکلیلی*
+ینی میخای بگی الان فهمیدی؟ یا من هرروز دارم بهت میگمااا
_هاااههه.. ببین میشه فقط سکوت کنی؟ ایییی دیوونه شدممم ببین نمیدونم شروع خوبیه یا نه ولی من....
منممم تورو دوست دارم*داد*
+*خنده*تو دقیقا همین جمله و تو روز عروسیمون گفتی
_اوه... واقعا؟ اما ثابتش نکرده بودم، درسته؟*نزدیک شدن*
+ثابتشم کردی. یادت بیارم؟ *خنده
_اوههه*خنده*
+هیننننننن، ساعت س صبههههه باید بری سرکاررررر ببخشید باعث شدم نخوابیییی
_نه وقت من مال توعه، خب؟!
_من کاری که باعث خستگی میشه که تورو اذیت کنم رو نمیخوام
_*سرمو گذاشتم رو سینه اش و خودمو توی بغلش جا دادم
_میای مسابقع؟!
+چ مسابقه ای؟
_تا جای اتاق میدوییم هرکی زودتر رسید فرمانبر امشبه، 1/2/3*فراررررررر*
+یا وایسااااا*جین برنده میشوید*
+ب هیچ عنوان قبول نیسسسس
_*دراتاق رو قفل میکنه
_هیشش، قبوله، اعتراض وارد نیست، خب؟*نزدیک شدن*
+یاااا ینی چیییی
_یعنی فرمانبر منم*زل زدن*
+اصن امشب هرچی تو بگی فردا هرچی من بگم، قبول؟
+قبول*دستاشو میگیره*
+اوووو اصن ی چیزی، مگه نباید فردا بری سرکار؟ یاع یاع یاع برنامه هات نقشه براب شد
_ا/تتتتت حرف، حرف منه، اوکی؟
+ینی فردا سرکار نمیری؟ *ذوق
_معلومه کوچولوم
_حالا بخواب، چشماتم ببند
+وات/: باشه بابا شب بخیر...
جین ویو
به چشمای اقیانوسیش نگاه میکردم ارامشی بود که اگه بهم میخورد طوفان میکردم
هوف من کی اینجوری شدم؟ کی انقد عاشق شدم؟
دوست ندارم بیدار شه تا زمان مرگم میخوام همینجوری نگاش کنم
+*ی چشم و باز کردم ببینم چیکار میکنه...فاخ داش بهم زول میزد لو رفتم|:
+فک کن چشمو باز نکردم°-°
*دوباره چشمو بستم. عاقا من دلم نمیخواد یجا باشم دلم میخاد قلتتتت بخورم
_عه.. که باز نکردی؟ میخوای یکار دیگه کنم؟ 🌚
#تک_پارتی
ادامه پست بعد
(جین ویو)
یه روز حال بهم زنو گذرونده بودم فکر میکردم ا/ت درکم کنه ولی نفهمید:(
کاشکی بخوابه چون فقط دوست دارم به چشمای اقیانوسیش نگاه کنمممم
ات ویو
شب بود و من و جین رو تخت دراز کشیده بودیم. داشتم تو اکسپلور اینستا میچرخیدم. یهو گشنم شد:///سرمو برگردوندن تا ب جینی بگم گشنمه ک...
+جینی؟...
_هوم..؟
+داری چیکار موکونی؟...
_اگه اجازه بدید میخوام بخوابم...
+اممم واگعنی؟مگه ساعت چنده؟...
_تو واقعا انقد حواست به گوشیته که نفهمیدی ساعت2شبه؟
+ی چیز بگم عصبانی نمیشی؟!...
_بگو اما بعدش بخواببب
+میشه واسم غذا درست کنی؟ ∘-∘
_هوففف باشه بریم اشپزخونه
+بگلم میکنی؟ خستیوم!!∘-∘
_بیا... بیا کوچولو... جین تورو بغل نکنه کی رو بغل کنه؟:) ☆
+*رفتیم آشپزخونه و رو اپن روبه روی جین نیشستم*
+خبببب عاقای سر اشپز ایا مایلید ی رامن خوشمزه برای همسرتون بپزید؟
_بله بانو حتمااا البته باید یه قولی به من بدی
+چ قولی؟..
_اینکه غذاتو بخوری و خیلییی زود بخوابی
+میخوای از شرم خلاص شی؟ /:
_هاا... اوممم.. چی؟... نههه فقط دیر وقته
(جین ویو)
کاش یکم میفهمید چی تو دلم میگذره که انقدر میخوامش>>>:)
+:////باشه بابا همچین میخوابم دیگه ام بیدار نمیشم:///
_میشه انقد لج نکنی؟*حرصی*
+هوم... *از اپن پایین رفتم و صندلی نیشستم و سرمو رو میز گذاشتم*
_هی... هی... ا/تم؟ ناراحت شدی؟ زود باش بدووو بپر بغلم*دستاشو باز میکنه*
ات ویو
من بیش از حد دوسش دارم و واقعا نمیدونم چیکار میکنم ک از دستم کلافه میشه. شاید بخاطر اخلاف سنی زیادمونه...
+جینی شبه خسته ای، فردا بغلت میکنم...
_نه، الان، زوددد*جدی*
+*آروم سمتش رفتم و اوکوچولو بگلش کردم*
(جین ویو)
هوفف این کوچولو چرا اینجوری میکنه چرا منظورمو نمیگیره کیوته چرا لپاشششش>>>
غذاش اماده شد براش توی بشقاب ریختم
_*محکم بغلش کردم سرمو گذاشتم رو شونش*
_بیا غذا بخور
*بعد از خوردن غذا*
+این خوش مزه ترین غذایی بود ک خوردممممم
+و اینکه معذرت میخام اذیتت کردم
_اولا از تو خوشمزه تر نیس!
_دومن معذرت خواهی نکن من یکم زیاده روی کردم
+∘-∘ هوا چ خوبه...
_اره*خنده*
_*صورتشو تو دستام گرفتم *
_میشه یادم بدی چجوری میشه ابراز علاقه کرد؟!
+هوممم؟ابراز احساسات؟ هاااااا*سرخ شد*من؟ من بلد نیستماااا
_خواهش میکنممم میدونم بلدی فقط یکم🤏*موهاشو دادم پشت گوشش*
+خب الان باید چی بهت بگمممم. تو ب بهترین شکل احساساتتو بروز میدی، نیاز ب یادگرفتن ا منی ک نصفه سنتم نیداریی
_مگه به سنه؟ لطفا گذشته یادم نیار من تورو... من...
+تو منو؟...
_تو نمیخوای پیشم بمونی؟درسته چرا باید پیش یکی که کل روز خسته اس و همش غر میزنه بمونی کسی که اذیتت میکنه کسی که حتی نمیتونه یکم بهت ثابت کنه...
+یااا دیگه از این حرفا نزنیااا، من عاشقتم باشه؟
_چی؟ چی گفتی؟ تو منو...؟*اکلیلی*
+ینی میخای بگی الان فهمیدی؟ یا من هرروز دارم بهت میگمااا
_هاااههه.. ببین میشه فقط سکوت کنی؟ ایییی دیوونه شدممم ببین نمیدونم شروع خوبیه یا نه ولی من....
منممم تورو دوست دارم*داد*
+*خنده*تو دقیقا همین جمله و تو روز عروسیمون گفتی
_اوه... واقعا؟ اما ثابتش نکرده بودم، درسته؟*نزدیک شدن*
+ثابتشم کردی. یادت بیارم؟ *خنده
_اوههه*خنده*
+هیننننننن، ساعت س صبههههه باید بری سرکاررررر ببخشید باعث شدم نخوابیییی
_نه وقت من مال توعه، خب؟!
_من کاری که باعث خستگی میشه که تورو اذیت کنم رو نمیخوام
_*سرمو گذاشتم رو سینه اش و خودمو توی بغلش جا دادم
_میای مسابقع؟!
+چ مسابقه ای؟
_تا جای اتاق میدوییم هرکی زودتر رسید فرمانبر امشبه، 1/2/3*فراررررررر*
+یا وایسااااا*جین برنده میشوید*
+ب هیچ عنوان قبول نیسسسس
_*دراتاق رو قفل میکنه
_هیشش، قبوله، اعتراض وارد نیست، خب؟*نزدیک شدن*
+یاااا ینی چیییی
_یعنی فرمانبر منم*زل زدن*
+اصن امشب هرچی تو بگی فردا هرچی من بگم، قبول؟
+قبول*دستاشو میگیره*
+اوووو اصن ی چیزی، مگه نباید فردا بری سرکار؟ یاع یاع یاع برنامه هات نقشه براب شد
_ا/تتتتت حرف، حرف منه، اوکی؟
+ینی فردا سرکار نمیری؟ *ذوق
_معلومه کوچولوم
_حالا بخواب، چشماتم ببند
+وات/: باشه بابا شب بخیر...
جین ویو
به چشمای اقیانوسیش نگاه میکردم ارامشی بود که اگه بهم میخورد طوفان میکردم
هوف من کی اینجوری شدم؟ کی انقد عاشق شدم؟
دوست ندارم بیدار شه تا زمان مرگم میخوام همینجوری نگاش کنم
+*ی چشم و باز کردم ببینم چیکار میکنه...فاخ داش بهم زول میزد لو رفتم|:
+فک کن چشمو باز نکردم°-°
*دوباره چشمو بستم. عاقا من دلم نمیخواد یجا باشم دلم میخاد قلتتتت بخورم
_عه.. که باز نکردی؟ میخوای یکار دیگه کنم؟ 🌚
#تک_پارتی
ادامه پست بعد
۵۴.۱k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.