قبل از اینکه با اکسوییا و دوستای دوران دبیرستانم دوست بشم

قبل از اینکه با اکسوییا و دوستای دوران دبیرستانم دوست بشم باید بگم فکر میکردم اگه بمیرم شاید این زندگی لعنتیم تموم شه و بقیه بیشتر قدرمو بدونن......
خانوادم بخاطر اینکه بچه اولم همش منو بخاطر خواهرام سرزنشم میکردن و یجورایی به اونا بها میدادن که زندگیم جوری شده بود که خواهرم منو میزد مشکلی نداشت اما وقتی مثلاً من تلافی میکردم دعوام میکردن جوری که براشون مهم نبود منم فرزندشونم........(هنوز هم همین شکلیه......:))
ولی بعد که با اکسو و دوستای دوران دبیرستانم آشنا شدم اصن زندگیم انگار رنگی رنگی شد.....:)))))
بعد از اینکه با اونا آشنا شدم فهمیدم این دنیا ارزش زندگی کردن داره.......
من واقعا الان فقط بخاطر اکسوییا و دوستام سر پام یعنی اونا منو سرپا نگه داشتن......
تمام خنده ها و گریه ها و مشکلاتم فقط با اونا حل میشه........
پیششون راحتم.....
دوستشون دارم و دوستم دارن و می‌خوام همیشه پیششون باشم و پیشم باشن.....
یعنی اگر اونا نبودن شاید الان منم از اونایی بودم که روحشون داشت توی آسمون پر میزد......:)
شاید از پست هایی که قبلاً گذاشتم بهم نخوره که اهل فکر کردن به خودکشیم.......
ولی آره امروز یه وجه دیگه از خودمو بهتون نشون دادم.......:)
چون امروز واقعا بهش فکر کردم......؟)
دیدگاه ها (۰)

واهاییییی بچه هامن دیگه نمیتونمش این کیونگو نمیتونمممممممم🫠😭

اهم اهم🌚خب بچه ها جون😶قراره با این سریال جدید کیونگ شی پاره ...

امروز از مدرسه برگشتم و حالم خیلی خوب بود ولی نمی‌دونم خانوا...

هلو عزیزانم خوبین؟من دوباره اومدم با یه خواب سمی دیگر🌚😶‍🌫️خب...

این دنیا خیلی خسته کننده بود و احساس تنهایی میکردم و حس عجیب...

زیر باران سئول [پارت 1]

خب حالتون چطوره ؟ از ته قلبم امیدوارم حالِ تک‌تکتون خوب باشه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط