نفرین شده

نفرین شده

PART 2


دیدم همه ی دانش آموزا دارن میرن کنار حتا بورام هم رفت کنار ، به جز من نگاهم و به روبه رو دادم ؛ گروه بلک پینک رو دیدم
دقیقا جلوی من لیسا وایساده بود سرش رو کج کرد و سر تا پام رو نگاهی انداخت و بعد لبخندی نه گرم نه سرد زد و رفت معنی کار شو نفهمیدم ! هر سه نفر شون رفتن به جز رزی
ات : سلام
رزی : سلام 😊
به نظر مهربون تر از همه میومد دستم و گرفت و بردتم اتاق استراحت
رزی : تو باید همون دانش آموز انتقالی باشی درست میگم ؟
ات : آره
رزی : بوسیه شدی ؟
برام عجیب بود این اطلاعات رو راجب من از کجا می دونست ؟
ات : آره
رزی : خوب بیا بریم بشینیم ؟
رفتیم نشستیم ولی جوری رفتار می کرد که انگار داره مثل کاراگاه ها اطلاعات می پرسه
ات : کاراگاه بازی دوست داری ؟
رزی : چی ؟ نه 😆😅 .
ات : چرا ؟ ما که همین الان داشتیم این بازی رو میکردیم .
احساس کردم اخمی روی چهره اش امد ولی سعی کرد خوب جمعش کنه
رزی : 😄😄 نه این طور نیست ببخشید اگه معذب شدی .
ات : من معذب نشدم اکثرا توی این جور بازی ها اونی که سوال میپرسه معذب میشه
لبخندی زد و گفت :
رزی : ات ؟ چیزی می خوای بگی چون اصلا منظور حرف زدنت نمیشم ‌.
ات : من ! نه ! من چیزی نمیخوام بگم ولی تو انگار می خوای بگی نه !
رزی : چرا همچین فکری می کنی ؟
می خواستم جواب بدم که اکیپ شون وارد شدن
دیدگاه ها (۱)

دنیای پر زرق و برق پارت سوم همه چیز خوب بود تا یکی از خدمت ک...

نفرین شده PART 2 ...

نفرین شده سلام اسم من کیم ات هستش دلتون می خواد داستان من رو...

وقتی می خواستی کمکش کنی ولی اون هیچ احتیاجی به کمکت نداشت ( ...

جیمین فیک زندگی پارت ۷۶#

#رُز_زخمی_منPart. 62هواپیما در ارتفاع اوج قرار داشت و شهر زی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط