تاهمهیمادرپاییز

#تا_همه‌_ی_ما_در_پاییز
در گل‌های داوودی غرق نشدیم
تند پارو بزن
درد می‌آید و می‌رود
اما
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
تند پارو بزن
تا عمر به پایان نرسیده است
به خانه برویم، سرد است
چراغ راهرو را روشن گذاشته‌ام
کسانی دیر آمدند چراغ را خاموش کردند
کاش دزد بودند
حالا که شب می‌شود
به یاد تو هستم...
دیدگاه ها (۰)

#دوازدهم_آبان_1401_پنج‌شنبه_صبح

#رو_سر_بنه_به_بالین_تنها_مرا_رها_کنترک من خراب شب گرد مبتلا ...

#اگر_کسی_شب_سرمابه ابرها زدو گم شد مرا به یاد بیارید وبا ستا...

#بسیار_پیش‌تر_از_امروز_دوستت_داشتم در گذشته‌های دورآن‌قدر دو...

الماس من )پارت ۱ نگاه اول ساعت هنوز نه شب نشده بود اما آسمان...

𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 ::part¹⁴"روی تخت دراز کشیدو به سقف خیره شد..خو...

«معشوق سابق» پارت شصت و سه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط