Parallel Hearts

پارت اول



از وقتی وارد این دنیا شدم خیلی چیز ها را دیدم درواقع همه چی ولی عجیب ترین و غم انگیز ترین اتفاق برای خودم بود خب پس بریم شروع کنیم برای تعریف کردن از اول شروع میکنم

جونگکوک:وایی گرمههه آخه الان وقت اومدن بود چیم؟ جیمین؟ پارک جیمینن
جیمین با لحن کلافه ایی گفت:ها چته حرفات زیادی خواب آور بود خوابم برد الان نمیومدم طبق معمول به کلاس نمیرسیدی و طبق معمول باید خودم به آقای کیم و جین هیونگ جواب پس میدادم و اینکه از کلاسهای آقای کیم متنفرممم آخه من رفتم هنر برای چی باید سر کلاسای فیزیک این برم
جونگکوک:می‌دونی که همون آقای کیم شوهر هیونگه و هم هیونگ هم خودش جای پدرمون و دارن؟ اصلا نمیخوام بیام هم گرمه هم خوابم میاد
جیمین:وای هی یادم نیار اون بار به آقای کیم فحش دادم جین هیونگ به سی روش سامورایی جرم داد اگه بفهمه اینجوری دارم درباره‌ی شوهرش و جفتش حرف میزنم به علاوه اینکه پارم می‌کنه دیگه توی این کره خاکی هم وجود ندارم تازه هوبی هیونگ هم که برادر نامجون هیونگه و باز وضعیت همینه ولی چون دانش آموز مورد علاقه اش هستم کاری نداره واقعا خوبه که هنر رو انتخاب کردم برعکس یه نفر+آه بسه دیگه خودم خواستم برم پزشکی بخونم تاز-
فیلیکس:سلام بچه هااا خوبین؟ باز که مثل سگ و گربه به هم میپرین
جیمین:آه سلام لیکسی بالاخره اومدی از هیون چخبر؟خیلی وقته ندیدمش بیا این خرگوش زشت و راضی کن حرف من رو گوش نمیده که بره کلاس آقای کیم منم میگم که نامجون هیونگ و جین هیون-
جونگکوک:لیکسیی، جوجه کوچولو خشمگین خوبی؟ دلم برات تنگ شده بود جفتتو ما رو ول کردی از هیون چه خبر مرتیکه منو بلاک کرده بعد بدهکارم هست



امیدوارم خوشتون بیاد
دیدگاه ها (۰)

Parallel Hearts

Parallel Hearts

خیلی بده فکر کن یکی از شخصیت ها مهربونه آروم ولی اون یکی دقی...

دنیای بچگیم

عشق مخفی پارت 5

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط