رویای جوانی

#رویای #جوانی
#پارت_۱۴
من گرفتمش سمت همون ریل و گفتم .
( _ سورین ، + جین )
+ یه سوال ازت میپرسم و به نفعته درست حسابی جواب بدی و اگرنه .
و دستمو شل کردم . قطار داشت نزدیک میشد .
_ باشه باشه میگم بگو چی می خوای .
+ من دنبال یه نفرم اسمش ها آروئام هست . میشناسیش ؟
_ چی ؟ آروئام ؟ ام نه نمیشناسم .
+ دروغ نگو .
خواستم ولش کنم که یه دفعه گفت .
_ میشناسم . میشناسم آروئام همون....
( از زبان نامرا )
با اونجو رفته بودیم یه تاپ که باید با نامجون و جیهوپ سوار میشدیم . البته کسایی که با اونا سوار نمیشدن میمردن . ( اینا قبلا فهمیدم اعضای بی تی اس هستن )
نامجون و جیهوپ پیش منو اونجو نشستن . تقریبا اعضا از گروه ما خوششون میومد .
( از زبان وویی )
من بازی ای رو انتخاب نکرده بودم و از اینکه جیمین بهم نگفته بود عضو بی تی اس هست خیلی اعصبانی بودم . آخه ما با هم دوستای صمیمی بودیم . اصلا حرف نمیزدم و از پیشش رفتم . چند تا پسر اومدن . قبلا هم دیده بودمشون اذیتم میکردن . منو پرت کردن تو آب . منم مثل سونگی شنا بلد نبودم به خاطر همین داشتم غرق میشدم . یه دفعه جیمین اومد و از آب آوردم بیرون .
_ حالت خوبه ؟
هیچی نگفتم . خیلی ترسیده بودم . آخه قبلش چند تاشون رو دیدم رفتن سمت جیمین فک میکردن دوست پسرمه و چاقو داشتن . زدم زیر گریه .
+ فک ... کردم... می..می...ری . ( با گریه )
_ چی میگی تو که زنده ای .
+ من نه ......من ...نه ...تو ... فک کردم ‌....تو میمیری .....
آروم بغلم کرد و گفت من خوبم .
( از زبان جیهو )
من و جونگکوک با هم خوب شدیم . اون منو نجات داد .
_ حالت خوبه دیگه ؟
+ آره بابا خوبم . آبجی آرو بفهمه نجاتم دادی خیلی خوشحال میشه .
جونگکوک خشکش زد .
_ ک...کی ؟
+ آبجی سونگی دیگه .
_ نه قبلش چی گفتی ؟
+ گفتم آبجی آرو
وای نباید اسم قدیمی آبجی رو می گفتم .
( از زبان تهیونگ )
سونگی اومده بود سقوط آزاد بره . همه پریده بودن ولی سونگی با یه دختره مونده بود . اونایی که افتادن مردن . یه دفعه جین دویید و گفت :
_ آروئام .
+ چی ؟ با کیی ؟ آروئام که اینجا نیست .
_ از همون اول حدس میزدم .
من دختره رو نگاه کردم . فک کردم منظور جین به دختره بود ولی ...
سونگی خودشو انداخت .
_ زود باش بگیرش اون آروئامه .
رفتم بگیرمش ولی دیر شده بود . سونگی پریده بود . من و جین سریع رفتیم پایین که ببینیم حالش خوبه . دیدیم از سرش داره خون میاد . ولی ازش دور بودیم . رفتیم از نزدیک ببینیمش که هارین سریع رفت سمتش و با کمک داداش جیهو ( جیهون ) بردنش بیمارستان و حالش خوب شد . 😳
فکر نمی کرد با اون آسیبی که بهش وارد شد حالش خوب باشه . ولی خوشحال بودم که حالش خوب بود . ولی چرا بهمون نگفته بود که آروئامه ؟
هزار تا ولی به ذهنم میرسید و به ذهنم رسید برم بهش بگم و ازش بپرسم . اما وقتی رفتم ملاقاتش گفتن که مرخص شده .
به همین زودی ؟ 🤨 یه جای کار می لنگید . رفتیم مدرسه که جلو در صدای دو نفر و شنیدیم . نذاشتم بچه ها در رو باز کنن .
_ بزار ببینیم چی میگن .
( _ یکی از دخترا ، + اون یکی دختره )
_ برو بابا تو چی میگی داهاتی . 😤
+ عمته با من درست صحبت کن . اصلا میدونی من کی ام ؟ 🤬
_ کی هستی ؟ یه دختر کوچولو ی بی کس و کار که به ۷ تا فرشته ی آسمونی پناه آورده و الانم بهشون محل سگ نمیده .
× هی تمومش کن داری زیادروی میکنی .
_ چیه مگه حقیقیتو میگم . کلی نازتو کشیدن حالا اصلا نگاشونم نمیکنی از بس که بی ارضه ای بی پدر مادر ‌.
واقعا داشت با دختره بد رفتاری می کرد و نکته اینجاست که اون یه دختر معمولی نبود . سونگی بود که داشت بهش میگفت و اون هفت تا فرشته ی آسمونی .‌.....
دیدم که آروئام دویید از در کلاس بیرون . هارین داشت می رفت پیشش ولی منو دید منصرف شد و رفت تو کلاس . آهان قبل اینکه بره تو کلاس بهم گفت : برو پیشش . اون بهت نیاز داره .
_ چی ؟ ام.....با منی ؟
اون تکرار نکرد و رفت .تصمیم گرفتم برم پیشش و ببینم حالش خوبه یا نه . همه جا رو گشتم . کلاسا ، حیاط ، پشت بوم.....
هیچ جا نبود . یادم افتاد یه بار دوستاش وقتی ناراحت بودن رفتن تو موتورخونه . چون بچه خفن های مدرسن کلیدش رو دارن .
رفتم دیدم.....

ببخشید اگه بده 😔🤧🌱

#نامجون#آر_ام#جین#شوگا#یونگی#جیهوپ#هوسوک#جیمین#تهیونگ#وی#جونگکوک#جی#جیک#نیکی#جونگوون#سونگهون#سونو#هیسونگ#جنی#رزی#لیسا#جیسو#بی_تی_اس#بلک_پینک#انهایپن#بنگتن#آرمی#بلینک#انجین#کیپاپ#کیدراما#هیپ_هاپ
دیدگاه ها (۰)

آهنگ یه آرمی ایرانی برای پسرا 🥺از ایشون اصکی رفتم 😊👈 ...

#رویای #جوانی#پارت_۱۳_ بدبخت شدم . دیگه بچه ها نمیزارن تو گر...

#رویای #جوانی #پارت_۱۲قرار بود بچه های مدرسه رو ببرن به یه ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط