P

P⁹

- چرا منو داری می‌بری آرایشگاه
+ کجا ببرمت
- گشنمه
+ غذا سفارش دادم داره برات میران آرایشگاه
- لباسم ما هنوز حلقه هم نخریدیم وای چرا انقدر ازدواج یهوی سخته
+ من همه کار هارو انجام دادم شما فقط باید بری آرایشگاه همین
- .....
+ بعد به آرایشگر میگی مدل بسته برات بزنه فهمیدی
- اونوقت چرا شما که دوست دختر داری
+ هه کی گفته من دوست دختر دارم
- ببین آقای شوهر منو خر حساب کردی خودم دیدم داشتی باهاش حرف میزدی
+ اون جینی بود
- آره جون خودت
+ می‌خوایی گوشیم رو چک کن
- لازم نکرده
تا اونجا دیگه هیچ حرفی نزدیم

بعد از آرایشگاه

کارم تموم شده ولی هنوز لباسم دسته گلم نرسیده بود ( عکس لباس عروس و دسته گل بقه چیز هارو گذاشتم ببینید )پس باید زنگ بزنم تهیونگ
- الو من کارم ولی هنوز لباسم نیومده
+ منم تمومم وایستا چرا نرسیده
- من چمیدونم یک زنگ بزن
+ وایستا الان زنگ میزنم کوک

ویو تهیونگ

یعنی چی چرا وسایل ها نرسیده
+ الو کوک کجایی
کوک: داریم میرم تالار
+ دیوونه زنده من الان تو آرایشگاه منظر لباسشه
کوک: ای وای خاک بر سرم یادم رفت
+ خر گیج
کوک: ببخشید داداش کار تو تمومه
+ آره دارم میرم سمتش
کوک: باشه منم الان فرستادم بره

ویو تینا

بلاخره لباس اومد وای چقدر این نازه
پوشیدم ولی این کفش‌ها یه کوچولو بلنده سخت باهاش راه میرم ولی یک شب که بیشتر نیست تینا
گوشیم زنگ خورد وای من که اینو (آقای کیم) سیو کردم😂😂
- بله
+ لباس آمد پوشیدی
- آره کجایی
+ پایین
- عه پس الان میام
رو کردم به آرایشگر ها ازشون تشکر کردم و رفتم پایین
وای اینو نیگاه چه جذاب شده
+ آمدی.....
- چیه چرا اینجوری نگاه می‌کنی
+ هان هیچی بیا بریم باید بریم عکس برداری
- مگه برای عروسی نباید بریم
+ چمیدونم دستور آقا جیمینه
- وا داداش مارو باش
+ همینو بگو بزار کمکت کنم
- ممنون
کمک کرد لباسم رو جمع کنم که سرش رو آوار بالا و چشم تو چشم شدیم
چه حس قشنگی بود انگار توی چشماش میشد زیبا ترین چیز رو دید شادی و خوشحالی نمیدونم چرا ولی حس کردم خوشحاله
- میگم بریم
+ ها بریم
از رو زمین بلند شد رفت سمت در سمت راننده

بعد از عکس برداری

خسته بودم دیگه نمیتونم خونمو نگه دارم پاهام داره میترکه
کلی عکس و فیلم گرفتیم وای چه لحظه های عاشقانه ای بود من اونو بغل کنم اون منو بغل کنه
وای تینا اونکه ترو دوست نداره دیونه البته هنوز نمی‌دونم که دوست داره یانه
کارمون تموم شد رفتیم سمت تالار عروسی
رسیدیم از در پیاده شد آمد سمت در من درو باز کرد دستشو گرفت جلوم منم دستشو گرفتم همه وایساده بودن کوک و بومگیو و یونجون و کیتی و جیمین همه وایساده بودن دست میزدن این همون صحنه ای که سه ساله دارم خوابشو میبینم و الان توی واقعیت اتفاق افتاده و کاش تا آخر ادامه داشته باشه من و تهیونگ باهم زنگی کنیم البته امروز وقت نامزدی منه و توی این یک هفته باید بفهمم که تهیونگ منو دوست داره یانه


ادامه دارد.......
دیدگاه ها (۰)

P¹⁰رفتیم توی سالنم،ت: وای چه عروس قشنگی دارم + ماهم که اینجا...

P¹¹ویو تینا از خواب با صدای دوش حمام بیدار شدم - آه دوباره ج...

P³ویو ا،ت بعد از کلی اسب سواری رفتم خونه چیکار میشه کرد باید...

P⁸- ببخشید آقایی کیم ولی میشه منو تهیونگ چند روز باهم نامزد ...

P¹⁶ویو تینا از خواب با درد زیر دلم بیدار شدم دست تهیونگ دورم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط