꧁فقط ¹⁵سالمه꧂: فیک
꧁فقط ¹⁵سالمه꧂: فیک
پارت:⁷
ته: ا.ت وایستاا
داد که بشنوه-
ا.ت همینطوری که گریه میکرد تاکسی رسوندتش به عمارت باباش پیاده شد وقتی پیاده شد دید که. تهیونگ با ماشینش وارد عمارت شد
ا.ت بدوبدو رفت در زد ندیمه ها در روز باز کردن با گریه رفت پیش جین
ته: ا.ت وایستا
اصبی-
جین: چی شده
ا.ت: اپا
گریه-
جین: جانم جانم
هول-
ته: ا.ت چرا اینطوری میکنی اون اتفاقیی بود تو بد متوجه شدی
ا.ت: دروغ میگی اون تو بغلت نشصته بود تو به من خیانت میکنی
جین: چی میگید؟
تعجب
ا.ت: اپا نمیخام برم دیگه اون خونع
گریه-
ته: ا.ت خفه شو چه خیانتی
اصبی-
ا.ت: ازت بدم میاد نزدیکم نشو
جین: ته برو. بشین بزار حالش خوب شد صدات میکنم
ته: باشه
رفت رو مبل نشصت جین ا.ت رو برد داخل اتاق قبلیش
'نیم ساعت بعد'
ا.ت نیم ساعتی میشد که خوابیده بود ته وارد اتاق شد از عقب ا.ت رو بغل کرد
ته: بیبی جونم
ا.ت هیچی نگفت
ته: بیبی بیدار شو خوشگلم
ا.ت چشماشو باز کرد چی میخوای؟
ته: خودتو میخام
ا.ت: برو بیرون لطفا
ته: بنظرتبدون تو خوابم میبره؟
ا.ت: چرا نبره برو پیش جنیت
ته: عه بیبی جنی رفیقمه اون دیشب مست بود نمیدونست چیکار میکنه
ا.ت: به من چه
ته: لج نکن دیگه
ا.ت: یااا ولم کن
ته: نمیشه. باید پاشی بریم خونه ی خودمون
ا.ت: نمیخام
ته لبشو نزدیک لبای ا.ت کرد محکم مک زد ا.ت هم همراهیش کرد بعد چند دقیقه نفس کم اوردن و جدا شدن
ته: بیبی پاشو بریم دیگه
ا.ت: بیام دوباره اذیتم میکنی که
ته: نمی کنم تک دونم
ا.ت: باشه پاشو بریم
ته: فدات شم پاشودست وصورتتو بشورم
ا.ت: باشه
ته ا.ت رو بغل کرد برد داخل دستشویی اتاق و دست و صورت ا.ت رو شصت موهاشو شونه کرد و گذاشتش رو زمین
ته: بریم بیب
ا.ت: بریم
رفتن پایین
جین: سلام دخترم خوب خوابیدی
ا.ت: آره اپا
جین: خوبه
ته: عمو ما دیگه بریم
جین: باشه برید به سلامت
ته: ممنون
ا.ت: مرسی اپا
پرید بغلش و باهاش خدافظی کرد و از عمارت خارج شدن
ته در رو برای ا.ت باز کرد
ته: بشین بیب
ا.ت: چشم
#ادامه_پست_بعدی
𝑻𝘢𝘦𝘩𝘺𝘶𝘯𝘨/𝑩𝒕𝒔
[ཻ҈(🍷)🕸̶͟▅̽̽▂
پارت:⁷
ته: ا.ت وایستاا
داد که بشنوه-
ا.ت همینطوری که گریه میکرد تاکسی رسوندتش به عمارت باباش پیاده شد وقتی پیاده شد دید که. تهیونگ با ماشینش وارد عمارت شد
ا.ت بدوبدو رفت در زد ندیمه ها در روز باز کردن با گریه رفت پیش جین
ته: ا.ت وایستا
اصبی-
جین: چی شده
ا.ت: اپا
گریه-
جین: جانم جانم
هول-
ته: ا.ت چرا اینطوری میکنی اون اتفاقیی بود تو بد متوجه شدی
ا.ت: دروغ میگی اون تو بغلت نشصته بود تو به من خیانت میکنی
جین: چی میگید؟
تعجب
ا.ت: اپا نمیخام برم دیگه اون خونع
گریه-
ته: ا.ت خفه شو چه خیانتی
اصبی-
ا.ت: ازت بدم میاد نزدیکم نشو
جین: ته برو. بشین بزار حالش خوب شد صدات میکنم
ته: باشه
رفت رو مبل نشصت جین ا.ت رو برد داخل اتاق قبلیش
'نیم ساعت بعد'
ا.ت نیم ساعتی میشد که خوابیده بود ته وارد اتاق شد از عقب ا.ت رو بغل کرد
ته: بیبی جونم
ا.ت هیچی نگفت
ته: بیبی بیدار شو خوشگلم
ا.ت چشماشو باز کرد چی میخوای؟
ته: خودتو میخام
ا.ت: برو بیرون لطفا
ته: بنظرتبدون تو خوابم میبره؟
ا.ت: چرا نبره برو پیش جنیت
ته: عه بیبی جنی رفیقمه اون دیشب مست بود نمیدونست چیکار میکنه
ا.ت: به من چه
ته: لج نکن دیگه
ا.ت: یااا ولم کن
ته: نمیشه. باید پاشی بریم خونه ی خودمون
ا.ت: نمیخام
ته لبشو نزدیک لبای ا.ت کرد محکم مک زد ا.ت هم همراهیش کرد بعد چند دقیقه نفس کم اوردن و جدا شدن
ته: بیبی پاشو بریم دیگه
ا.ت: بیام دوباره اذیتم میکنی که
ته: نمی کنم تک دونم
ا.ت: باشه پاشو بریم
ته: فدات شم پاشودست وصورتتو بشورم
ا.ت: باشه
ته ا.ت رو بغل کرد برد داخل دستشویی اتاق و دست و صورت ا.ت رو شصت موهاشو شونه کرد و گذاشتش رو زمین
ته: بریم بیب
ا.ت: بریم
رفتن پایین
جین: سلام دخترم خوب خوابیدی
ا.ت: آره اپا
جین: خوبه
ته: عمو ما دیگه بریم
جین: باشه برید به سلامت
ته: ممنون
ا.ت: مرسی اپا
پرید بغلش و باهاش خدافظی کرد و از عمارت خارج شدن
ته در رو برای ا.ت باز کرد
ته: بشین بیب
ا.ت: چشم
#ادامه_پست_بعدی
𝑻𝘢𝘦𝘩𝘺𝘶𝘯𝘨/𝑩𝒕𝒔
[ཻ҈(🍷)🕸̶͟▅̽̽▂
۲۷.۱k
۰۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.