دکتر نگفته های زیادی ست در دلم

"دکتر...! نگفته های زیادی ست در دلم
لب وا که می کنم، سخنم درد می کند

می خواستم که لال بمانم، به جان تو!
دیدم سکوت در دهنم درد می کند..."
دیدگاه ها (۱)

یک نفر دل تنگ است،یک نفر می بافد،یک نفرمی شمرد،یک نفر میخوان...

تصمیم گرفتم از ماشین پیاده شم و خودم رو تسلیم کنم، می دونستم...

شعر اول رو حمید مصدق گفته :#سیبتو به من خندیدی و نمی دانستیم...

از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگرانرفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگ...

♡✧من می‌خواهم پاک بمانم...نه چون آسان است،بلکه چون حسین(ع) ب...

خودم را کشان کشان می رسانم خانه و روی تخت پرت می کنمپلک های ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط