جمعه شد اما نمیدانم که دلدارم کجاست

جمعه شد اما نمیدانم که دلدارم کجاست!
من خریدارش شدم زنبیل ِبازارم کجاست؟

دسته گل هایی برایش چیده ام از باغمان
باغبان با من بگو ماه شب ِ تارم کجاست؟

جای ِ ماه آسمان عکس از نگاهش می کشم
هرچه میگردم نمیدانم که پرگارم کجاست؟

خط بخط حرف دلم راچیده ام بر روی هم
بامن ای مادربگو دفتر وَ خودکارم کجاست؟

می روم در کُنجِ ایوان دیده بر راهش نهم
شاید آرامم کند فندک وَ سیگارم کجاست؟

نذر ِ دیدارش فراوان روزه ها دارم به دل
ربنا سر داده شد خرمایِ افطارم کجاست؟

گشته ام انگشت نمای مردو زن پیروجوان
از کجا فهمیده اند ایراد ِ رفتارم کجاست؟

ای خدا مُردم ز دوری عصرجمعه سررسید
خواهشا با من بگو اربابِ دربارم کجاست؟
دیدگاه ها (۲)

گویند بخوان یاسین تا عشق شود تسکینجانی که به لب آمد، چه سود ...

سلام باران جان عزیزم تولدت مبارکعزیزم صدوبیست ساله بشی گلموب...

من چنان عاشق رویت ،که ز خود بی‌خبرمتو چنان فتنه ی خویشی ،که ...

پرانرژی باشتا تغییر برخورد اطرافیانت را ببینیپر انرژی باش تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط