او که می بوسد مرا باری گران تر می شوم

او که می بوسد مرا، باری گران تر می شوم
گویی از ده سال قبل خود جوان تر می شوم

بی امان می بوسد و خاکستر سرد تنم
گر که می گیرد من از او بی امان تر می شوم

من به هر چیزی به جز این بوسه، در این روزگار
بد گمان بودم، از این پس بد گمان تر می شوم!

دود خواهم شد شبی در آتش آغوش او
بعد از آن از بادها هم بی نشان تر می شوم

بوسه اش اخم مرا وا کرد و بادم را نشاند
بعد از این با دوستانم مهربان تر می شوم
باران
دیدگاه ها (۲)

ناگهان دیدم سرم آتش گرفتسوختم خاکسترم آتش گرفتچشم وا کردم سک...

محبوب دلم بهرچه ما را تو شکستیزنجیر وفا را تو به یکباره گسست...

پروردگارادر انتظار رحمتت نشسته ایم بدهی،،،، کریمیندهی،،،،حکی...

یڪ نفـــر نی می‌زنـــد در معبــــد تنهایی‌امیڪ نفر گم می‌شود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط