ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت
سوختم خاکسترم آتش گرفت

چشم وا کردم سکوتم آب شد
چشم بستم بسترم آتش گرفت

در زدم کس این قفس را وا نکرد
پر زدم بال و پرم آتش گرفت

از سرم خواب زمستانی پرید
آب در چشم ترم آتش گرفت

حرفی از نام تو آمد بر زبان
دست هایم دفترم آتش گرفت




---------------------
دیدگاه ها (۲)

محبوب دلم بهرچه ما را تو شکستیزنجیر وفا را تو به یکباره گسست...

نگردد همت موجم قفس فرسودگوهرهابه رنگ دود درتوفان آتش می‌زنم ...

او که می بوسد مرا، باری گران تر می شومگویی از ده سال قبل خود...

پروردگارادر انتظار رحمتت نشسته ایم بدهی،،،، کریمیندهی،،،،حکی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط