قصه که تمام میشود
" قصه که تمام میشود
آدمها به کجا میروند؟"
#شمس_لنگرودی
حکایت زندگی ما شبیه هیچ یک از حکایت های آشنا نیست .
ما غریبانه غریب بودیم در این مرز و بوم ، به دنبال تعلق بودیم اما به هیچ جا تعلق نداشتیم...
و غریبانه آنکه ما حتی به یک دیگر نیز متعلق نبودیم .
ما فقط حجم انبوهی از انباشت رویا ها بودیم در فرسخ ها دور از هم ، ایستاده به نظاره
ما زیادی دویدیم که به ناکجا آباد رسیدیم .
ما " هم " از یک دیگر " هم " از خودمان دور شدیم
غرق شدیم
پیدا نشدیم
و در این پیدا نشدن ها
هویتمان شکل گرفت ... .
و اما هم اکنون فراموش شدیم و فراموش میکنیم ؛ دیگر جزئیات رنگ می بازند
فراموش می شوند و خاک می خورند در وجودمان
اکنون سوالِ من این است :
حتی اگر جسدت در من بپوسد با آن استخوان های پوسیده با آن خاکی که عصاره وجودت را سر کشیده و در تنم طوفان به پا خواهد کرد طوری که" گرد" مهمانِ تک تک سلول هایم خواهد شد ؛ چه کنم ؟😊
#دلنوشته_های_من
#ستاره_شخصی
#سیاه_سفید
#عاشقانه_ای_به_وقت_دلتنگی
#Setareh_baroon
#Hamisheh_sabz
#Mistress_of_the_Moon
آدمها به کجا میروند؟"
#شمس_لنگرودی
حکایت زندگی ما شبیه هیچ یک از حکایت های آشنا نیست .
ما غریبانه غریب بودیم در این مرز و بوم ، به دنبال تعلق بودیم اما به هیچ جا تعلق نداشتیم...
و غریبانه آنکه ما حتی به یک دیگر نیز متعلق نبودیم .
ما فقط حجم انبوهی از انباشت رویا ها بودیم در فرسخ ها دور از هم ، ایستاده به نظاره
ما زیادی دویدیم که به ناکجا آباد رسیدیم .
ما " هم " از یک دیگر " هم " از خودمان دور شدیم
غرق شدیم
پیدا نشدیم
و در این پیدا نشدن ها
هویتمان شکل گرفت ... .
و اما هم اکنون فراموش شدیم و فراموش میکنیم ؛ دیگر جزئیات رنگ می بازند
فراموش می شوند و خاک می خورند در وجودمان
اکنون سوالِ من این است :
حتی اگر جسدت در من بپوسد با آن استخوان های پوسیده با آن خاکی که عصاره وجودت را سر کشیده و در تنم طوفان به پا خواهد کرد طوری که" گرد" مهمانِ تک تک سلول هایم خواهد شد ؛ چه کنم ؟😊
#دلنوشته_های_من
#ستاره_شخصی
#سیاه_سفید
#عاشقانه_ای_به_وقت_دلتنگی
#Setareh_baroon
#Hamisheh_sabz
#Mistress_of_the_Moon
- ۴۷.۰k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط