Ly

@Ly

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود ونه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
💫
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانش مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
💫
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر

آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود


#افشین_یدالهی
دیدگاه ها (۶)

همسایه‌ی دلمرده‌ی دیوار به دیوارما را چو یکی پنجره بسپار به ...

قلمت را بردار بنویس از همه ی خوبی هازندگی ،عشق ،امیدو هر آن ...

و عشق ات پیروزیِ آدمی ستهنگامی که به جنگِ تقدیر می شتابد.💫 و...

همه لرزشِ دست و دلم از آن بودکه...

من عاشق چشمانت شدم نه عقلی بود و نه دلی چیری نمیدانم ازاین د...

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بودآن دَم که چشمانت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط