جای برایم در دلت دیگر ندار

جایے برایم در دلت دیگر ندارے
من دوستت دارم چرا باور ندارے؟

در دفترت صدها غزل با نام من بود
اے ڪاش میشد دست از من بر ندارے

اے ڪاش دستت با نوازش آشنا بود
افسوس،جز چشمان سُڪر آور ندارے

مست توأم هر لحظہ با هر جرعہ، هرچند ...
جز شوڪرانِ تلخ در ساغر ندارے

آخر ڪجاے طالع ام نام تو افتاد؟
انگار در بختم بہ غیر از شر ندارے

ویرانہ هاے تخت جمشیدم، ولے باز
جز نیّت خونین اسڪندر ندارے

با لالہ هاے سرخ دل، فرشے گشودم
افسوس...قصد فتح این معبر ندارے

بخشیدہ اے آتش بہ جشن بودنم، حیف
چون هدیہ اے از سوختن بهتر ندارے!
دیدگاه ها (۵)

دیگر شکوفه های دلم وا نمی شود این باغ زرد و خسته شکوفا نمی ش...

خیانت نڪردم اهانت نڪردمبہ جزمهربانیبہ جانت نڪردماگـر پا نبود...

دلبستگی ربط عجیبی با آدم های بلاتکلیف داردمی نشینی و می گذار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط