پلیس. ابلیس. part 22
می ره :پس چه گوهی بخوریم ؟
+نمیدونم والا
می ره :مالیدی
+وایسا الان میزنم گوگل
می ره :چی خو
+کیمچی
می ره :اوک
[ویو بعد از درست کردن غذا]
+خدا کنه خوب شده باشه
می ره : امید وارم
+میزو بچینیم؟
می ره : چاره ی دیگه ای داریم؟
+نچ(خنده)
[ویو بعد از چیدن میز ]
+تو برو جونگ کوک رو صدا کن بیاد من بقیه رو صدا می کنم
می ره : ،دوست پسر توعه من چرا برم خودت برو
+هووف با شه بابا نخور منو
[ ویو ا.ت ]
از آشپز خونه رفتم بیرون به سمت اتاق جونگ کوک رفتم و در زدم
+تق تق ( مثلاً صدای دره)
_بیا تو
+بیا شام
_چی درست کردی؟
+کیمچی
_ایول مگه بلدی؟
+نه
_پس بد بخت شدیم
+حالا بیا بخور بد نظر بده
_باشه بریم (رفتن)
عموی کوک :به به ببینید خانما چه کردن
مادر بزرگ کوک :امید وارم مزهاش هم مثل شکلش خوب باشه
پدر بزرگ کوک :امید وارم
_چرا انقد شووووررررهههه
+وا من که به اندازه ای که گوگل گفت نمک ریختم
می ره :مگه توهم نمک ریختی
+وای توهم ریختی
_ نچ نچ نچ آشپز های مارو باش
زن عموی کوک :بسه دیگه انقد بحث نکنید
عموی کوک : وایسید الان غذا سفارش می دم
[ویو بعد غذا]
همه: شبه همه بخیر (رفتن تو اتاقاشون)
_تو باید بیای پیش من بخوابی( رو به ا.ت)
+عمرم
_ اگه نخوابی شک می کنن اونوقت منم نمیزارم توبری
+باشه بابا ولی من رو تخت میخوابم تو رو کاناپه ( ابرو میندازه بالا )
_ بیلاخ طلایی 👍
+ پس من میرم یه اتاق دیگه
_ هه دوبار بیلاخ طلایی 👍
اومد و درو قفل کرد و دوباره رفت نشست روی تخت
_......(لباسشو در آورد)
+چی کار می کنی؟
+نمیدونم والا
می ره :مالیدی
+وایسا الان میزنم گوگل
می ره :چی خو
+کیمچی
می ره :اوک
[ویو بعد از درست کردن غذا]
+خدا کنه خوب شده باشه
می ره : امید وارم
+میزو بچینیم؟
می ره : چاره ی دیگه ای داریم؟
+نچ(خنده)
[ویو بعد از چیدن میز ]
+تو برو جونگ کوک رو صدا کن بیاد من بقیه رو صدا می کنم
می ره : ،دوست پسر توعه من چرا برم خودت برو
+هووف با شه بابا نخور منو
[ ویو ا.ت ]
از آشپز خونه رفتم بیرون به سمت اتاق جونگ کوک رفتم و در زدم
+تق تق ( مثلاً صدای دره)
_بیا تو
+بیا شام
_چی درست کردی؟
+کیمچی
_ایول مگه بلدی؟
+نه
_پس بد بخت شدیم
+حالا بیا بخور بد نظر بده
_باشه بریم (رفتن)
عموی کوک :به به ببینید خانما چه کردن
مادر بزرگ کوک :امید وارم مزهاش هم مثل شکلش خوب باشه
پدر بزرگ کوک :امید وارم
_چرا انقد شووووررررهههه
+وا من که به اندازه ای که گوگل گفت نمک ریختم
می ره :مگه توهم نمک ریختی
+وای توهم ریختی
_ نچ نچ نچ آشپز های مارو باش
زن عموی کوک :بسه دیگه انقد بحث نکنید
عموی کوک : وایسید الان غذا سفارش می دم
[ویو بعد غذا]
همه: شبه همه بخیر (رفتن تو اتاقاشون)
_تو باید بیای پیش من بخوابی( رو به ا.ت)
+عمرم
_ اگه نخوابی شک می کنن اونوقت منم نمیزارم توبری
+باشه بابا ولی من رو تخت میخوابم تو رو کاناپه ( ابرو میندازه بالا )
_ بیلاخ طلایی 👍
+ پس من میرم یه اتاق دیگه
_ هه دوبار بیلاخ طلایی 👍
اومد و درو قفل کرد و دوباره رفت نشست روی تخت
_......(لباسشو در آورد)
+چی کار می کنی؟
۴۲۴
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.