تکپارتی (شات دوم)
جونگکوک: حال ات خوبه؟
دکتر: بله خداروشکر زود رسوندینشون مثل
اینکه فشار عصبی روشون زیاد بوده الان بیهوشن ولی به زودی بهوش میان
نامجون: میتونیم ببینیمش
دکتر: بله حتما... بفرمایید داخل
ویو نامجون
جونگکوک خیلی بیتابی میکرد معلومه اخه ات مثل یه خواهر بزرگ همیشه همراهش بود
بخاطر همین از دکتر اجازه گرفتم که بریم ببینیمش شاید جونگکوک اروم تر شد بعد از اجازه ی دکتر رفتیم داخل دیدم ات خیلی اروم روی تخت خوابه جونگکوک سریع رفت سمتش و دست ات رو بغل کرد و گفت
جونگکوک: نونا بلند شو من طاقت ندارم اینجوری ببینمت (گریه)
ویو ات
با احساس اینکه دستم توی دست یه نفره و درحال خیس شدن بیدار شدم دیدم کوک داره گریه میکنه اروم دستمو اوردم بالا و. سرش رو نوازش میکنه
ات: کوکی(اروم)
جونگکوک: اههه نونا بیدار شدی
جین: هیی ات بیدار شدی... حالت خوبه
ات: هیی نگران نباش هیونگ حالم خوبه
بعد از اینکه با تمام پسرا حرف زدم علت حاله بدم رو بهشون گفتم ..
تهیونگ: هیی ات تو نباید خودت رو اذیت کنی... اونا فقط قصد ازار تو رو دارن و هیت میدن
ات: قول میدم دیگه به حرفشون گوش ندم پسرا
نامجون: دیگه نمیزاریم اب تو دلت تکون بخوره
ات: مرسی پسرا
(پرش به 2ماه بعد)
ویو ات
من بعد از 2 روز از بیمارستان مرخص شدم و الان 2 ماه از اون موقع گذشته امروز کنسرت داریم همه اماده شدیم داشتیم سمت استیج میرفتیم که جیهوپ گفت
جیهوپ: هیی بچه ها بیایین امروز رو بترکونم
اعضا بجز جیهوپ: موافقم
ویو ادمین
اونها اون روز یه اجرای پر انرژی داشتن و تااخر عمر بهترین دوستای هم بودن....
🤍⭐🤍⭐🤍⭐🤍⭐🤍⭐
دکتر: بله خداروشکر زود رسوندینشون مثل
اینکه فشار عصبی روشون زیاد بوده الان بیهوشن ولی به زودی بهوش میان
نامجون: میتونیم ببینیمش
دکتر: بله حتما... بفرمایید داخل
ویو نامجون
جونگکوک خیلی بیتابی میکرد معلومه اخه ات مثل یه خواهر بزرگ همیشه همراهش بود
بخاطر همین از دکتر اجازه گرفتم که بریم ببینیمش شاید جونگکوک اروم تر شد بعد از اجازه ی دکتر رفتیم داخل دیدم ات خیلی اروم روی تخت خوابه جونگکوک سریع رفت سمتش و دست ات رو بغل کرد و گفت
جونگکوک: نونا بلند شو من طاقت ندارم اینجوری ببینمت (گریه)
ویو ات
با احساس اینکه دستم توی دست یه نفره و درحال خیس شدن بیدار شدم دیدم کوک داره گریه میکنه اروم دستمو اوردم بالا و. سرش رو نوازش میکنه
ات: کوکی(اروم)
جونگکوک: اههه نونا بیدار شدی
جین: هیی ات بیدار شدی... حالت خوبه
ات: هیی نگران نباش هیونگ حالم خوبه
بعد از اینکه با تمام پسرا حرف زدم علت حاله بدم رو بهشون گفتم ..
تهیونگ: هیی ات تو نباید خودت رو اذیت کنی... اونا فقط قصد ازار تو رو دارن و هیت میدن
ات: قول میدم دیگه به حرفشون گوش ندم پسرا
نامجون: دیگه نمیزاریم اب تو دلت تکون بخوره
ات: مرسی پسرا
(پرش به 2ماه بعد)
ویو ات
من بعد از 2 روز از بیمارستان مرخص شدم و الان 2 ماه از اون موقع گذشته امروز کنسرت داریم همه اماده شدیم داشتیم سمت استیج میرفتیم که جیهوپ گفت
جیهوپ: هیی بچه ها بیایین امروز رو بترکونم
اعضا بجز جیهوپ: موافقم
ویو ادمین
اونها اون روز یه اجرای پر انرژی داشتن و تااخر عمر بهترین دوستای هم بودن....
🤍⭐🤍⭐🤍⭐🤍⭐🤍⭐
۸.۷k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.