من دل به تو دادم ولی جز هجر ندیدم

...
من دل به تو دادم ولی جز هجر ندیدم
پروانه شدم ، سوخت پرم عشق ندیدم

درخود شدم ازفکر لب‌مست توای شمع
دیوانه ‌‌شدم قطره‌ ی اشک هاتو ندیدم

مستانه زدم پیک ، از این درد غم افزا
بی‌خود شدم از خود غیر فریاد ندیدم

چون طالع‌من درشب عشق تو نگنجید
ویرانه‌شد این خانه وچشم‌هاتو ندیدم

با باده چه خو کردم و در یاد تو ماندم
در کوی تو جز سوگ دل واشک ندیدم

آن آتش سوزان که شرر زد دل مجنون
سوزاند جگر بغض شکست کام ندیدم

نومید شد این قلبم از آن گردش دوار
سرگشته این‌کوچه که‌جز غصه ندیدم

حالاکه دراین‌عشق نمانده شب وروزی
دنیای من از تو که‌ به جز درد‌ ندیدم
(ندا)
Https://telegram.me/RomanticPoem
دیدگاه ها (۱۳)

...تو زیبا ترین قصیده در بین اشعار منی تو روشن چو مهتاب...

...غرق دریای نگاهت هستم و تو نیستی دست‌ درزلف‌ سیاهت‌ه...

...شب‌است ودلتنگم به‌شوق‌ روی‌تو زیباییکجایی‌ که دل شود به‌...

...امروز بانگاه‌تو خاطره‌هاداشتم چه زود گذشتبا عشق تو شاعران...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط