کجا رفته اند آدم ها


کجا رفته اند آدم ها ؟
از حریمِ خانه های قدیمی ؟!
کجا رفته چشم هایی که هر غروب ؛ کنار پنجره ی چوبی ، انزوای دردناکِ خویش را در آغوش می کشید ؟!
کجا رفته دست هایی که هر شب ، در کنج کاهگلیِ این اتاق ، عاشقانه نوازش می کرد و لب هایی که از رنج های زایشِ پروانه می سرود ؟!
و معشوقه ای را تنگ به آغوشِ هوس می فشرد و می بوسید ...
کجا رفته اند آدم های این خانه ؟
که در گلوگاه زمان ؛
عطر کهنه ی خاطراتِ خویش را جا گذاشته اند ،
در انحنای مبهم و فرتوتِ خشت های ترک خورده ...
و من دیده ام ،
و من شنیده ام بغضی را که هرشب ؛
از شکاف های دیوار ،
خودش را به درون می کشد و در جایِ خالیِ کسی ،
گریه می شود ...

#نرگس_صرافیان_طوفان




دیدگاه ها (۲۰)

اي عشــق در آتـش «تـو» فـریاد خـوش استفریدون_مشیری

کاش بیفتند اتفاقات خوب؛کاش معجزه شود...از قاب‌های روی دیوار،...

دلمان برای روزهای خوبمان، تنگ شده...روزهایی که می‌شد در پیاد...

مثلِ یک کوچه‌ی بن‌بست خرابت شده‌امگاهی از من بگذر،حسرتِ عابر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط