دلمان برای روزهای خوبمان، تنگ شده...
دلمان برای روزهای خوبمان، تنگ شده...
روزهایی که میشد در پیادهروهای سادهی شهر قدم زد و شاد بود، شبهایی که میشد نگران هیچ چیز نبود و خوابید و آخرِ هفتههایی که میشد سفر کرد و از تهِ دل خندید...
دلمان لک زده برای یک قُلُپ چای که بدون بغض و حسرت از گلویمان پایین برود... قمار سختی بود!
ما تمام دلخوشیمان را پای سادگیهایمان باختیم...
انصاف نبود هم بسازیم و هم بسوزیم،
انصاف نبود تاوان تصمیماتی را بدهیم که خودمان نگرفته بودیم...
ولی تسلیم نخواهیم شد!
دوباره بلند خواهیم شد و همه چیز را خواهیم ساخت!
ما از دردهایمان قویتریم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
روزهایی که میشد در پیادهروهای سادهی شهر قدم زد و شاد بود، شبهایی که میشد نگران هیچ چیز نبود و خوابید و آخرِ هفتههایی که میشد سفر کرد و از تهِ دل خندید...
دلمان لک زده برای یک قُلُپ چای که بدون بغض و حسرت از گلویمان پایین برود... قمار سختی بود!
ما تمام دلخوشیمان را پای سادگیهایمان باختیم...
انصاف نبود هم بسازیم و هم بسوزیم،
انصاف نبود تاوان تصمیماتی را بدهیم که خودمان نگرفته بودیم...
ولی تسلیم نخواهیم شد!
دوباره بلند خواهیم شد و همه چیز را خواهیم ساخت!
ما از دردهایمان قویتریم...
#نرگس_صرافیان_طوفان
۵.۹k
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.