زیر گنبد کبود
زیر گنبد کبود
جز من و خدا
کسی نبود...
روزگار روبه راه بود
هیچ چیز
نه سفید و نه سیاه بود...
با وجود این
مثل اینکه چیزی اشتباه بود!
زیر گنبد کبود
بازی خدا
نیمه کاره مانده بود
واژه ای نبود و هیچ کس
شعری از خدا نخوانده بود
تا که او مرا برای بازی خودش
انتخاب کرد
توی گوش من یواش گفت
تو دعای کوچک منی
بعد هم مرا مستجاب کرد...
شبتون بخیر...;-)
جز من و خدا
کسی نبود...
روزگار روبه راه بود
هیچ چیز
نه سفید و نه سیاه بود...
با وجود این
مثل اینکه چیزی اشتباه بود!
زیر گنبد کبود
بازی خدا
نیمه کاره مانده بود
واژه ای نبود و هیچ کس
شعری از خدا نخوانده بود
تا که او مرا برای بازی خودش
انتخاب کرد
توی گوش من یواش گفت
تو دعای کوچک منی
بعد هم مرا مستجاب کرد...
شبتون بخیر...;-)
- ۷۰۹
- ۱۲ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط