پارت 1
ات ویو
مامان ات:من با رفتنت مخالفم
ات:ولی من میرم
بابا ات:دخترم تو برو من با مامانت حرف میزنم
ات:باباجون تو نمیگفتی هم من میرفتم
وسایلم و ورداشتم و از خونه زدم بیرون
نمیدونم دلیل اینکه مامانم نمیزاره خودم تصمیم بگیرم چیه الان من ماشین دارم خونه دارم شرکت دارم
ولی مامانم نمیدونم چرا اینجوری میکنه
من یه دختر 24 ساله ای که فن بی تی اسه تا حالا کار بدی نکردم من فقط الان میخوام برم کنسرتشون
مامانم انگار داره با بچه ی شش ساله رفتار میکنه خدااااااا!
ما تو سئول زندگی میکنیم بابام شرکتش و به من سپرده و الان به قانونی من شرکت دارم بابام مهربون تر از مادرمه مادرم سخت گیره
آها و ما خانواده ی لی هستیم من یه خواهر از خودم کوچیک تر دارم که اسمش سول هستش
مادرم به خواهر سخت نمیگیره با اینکه خواهرم 17 سالشه
من تو اون سن بودم اگه یه روز با مامانم دعوا نمیکردم فک میکردم مامانم خونه نی
تو همین فکرا بودم که یهو یه ماشین مدل بالا جلوم اومد بدون کاری سریع ترمز گرفتم ..... .
مامان ات:من با رفتنت مخالفم
ات:ولی من میرم
بابا ات:دخترم تو برو من با مامانت حرف میزنم
ات:باباجون تو نمیگفتی هم من میرفتم
وسایلم و ورداشتم و از خونه زدم بیرون
نمیدونم دلیل اینکه مامانم نمیزاره خودم تصمیم بگیرم چیه الان من ماشین دارم خونه دارم شرکت دارم
ولی مامانم نمیدونم چرا اینجوری میکنه
من یه دختر 24 ساله ای که فن بی تی اسه تا حالا کار بدی نکردم من فقط الان میخوام برم کنسرتشون
مامانم انگار داره با بچه ی شش ساله رفتار میکنه خدااااااا!
ما تو سئول زندگی میکنیم بابام شرکتش و به من سپرده و الان به قانونی من شرکت دارم بابام مهربون تر از مادرمه مادرم سخت گیره
آها و ما خانواده ی لی هستیم من یه خواهر از خودم کوچیک تر دارم که اسمش سول هستش
مادرم به خواهر سخت نمیگیره با اینکه خواهرم 17 سالشه
من تو اون سن بودم اگه یه روز با مامانم دعوا نمیکردم فک میکردم مامانم خونه نی
تو همین فکرا بودم که یهو یه ماشین مدل بالا جلوم اومد بدون کاری سریع ترمز گرفتم ..... .
- ۱.۵k
- ۱۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط