پارت 2
تهیونگ ویو
(دوستان در تعریف داستان تهیونگ را ته مینویسم)
نامجون:پسر اصلا حواست هست داری چی میگی یعنی چی نمیخوای دختره رو ببینی الان بین ما فقط تو نه همسر داری نه د.و.س.ت.د.خ.ت.ر
ته:هیونگ حداقل تو یه چیزی بگو
جین:من نمیدونم ولی بهتره تصمیمه تو زود بگیری چون الان تو 28 سالته
بدون توجه به همشون سوئیچ و گوشیم و ورداشتم و از خونه ی جین هیونگ در شدم
نمیدونم دلیل این همه اصرارشون چیه شاید من میخوام کسی رو پیدا کنم که واقعا عاشقشم شاید میخوام تا آخر سینگل بمونم
اعضا عین خانوادم میمونن میدونم اونا صلاحم و میخوان ولی نه اینقدر اصرار
خیابون خلوت بود سرعتمم زیاد
تو این اعصاب خوردی تازه باید برای سه جانگ (اسم داداش تهیونگ و نمیدونم این اسم و گذاشتم)
رشته ی کامپیوتری خونده برا همین باید تو یکی از شرکتای کره کار کنه این چند روزه دنبال چندتا رفتم ولی یکی خوبه اسمش تو کره خیلی در اومده
فامیلیشون لی هست
حالا باید دور میزدم میرفتم پیش مامان اینا که یک ماشین هم با سرعت داشت میومد سریع ترمز گرفتم اونم ترمز گرفت ولی ترمز گرفتن اون خیلی بد صدا داد خدا کنه چیزیش نشده باشه
من به نسبت اون سرعتم کم بود
از تو ماشین که دیدم خانومه
نمیدونم چرا ولی بدون ماسک برای پوشش صورتم از ماشین پیاده شدم وقتی دختر رو دیدم انگار یه چیزی تو دلم لرزید انگار...
پوففف نه بابا من 😂
کیم تهیونگ تو یک نگاه عاشق بشم نه بابا
یکم که دقت کردم دیدم کنار پیشونیش زخم شده حتما موقع ترمز گرفتن اینجوری شدع
ات ویو
وقتی ترمز گرفتم سرم خورد به فرمون من چطوری نفهمیدم که سرعتم زیاده
اوففف بدبختی کم بود اینم اضافه شد
امروز قرار بود کارمند جدید استخدام کنم
از ماشین پیاده شدم که مرده رو دیدم قیافش و که دیدم دهنم وا موند
وایییی اون..... اون..... تهیونگ بود......
حتما حدس زده بودید نه 😁
لباسا و چهره ها رو تو پست بعدی میزارم لطفا حمایت کنین
(دوستان در تعریف داستان تهیونگ را ته مینویسم)
نامجون:پسر اصلا حواست هست داری چی میگی یعنی چی نمیخوای دختره رو ببینی الان بین ما فقط تو نه همسر داری نه د.و.س.ت.د.خ.ت.ر
ته:هیونگ حداقل تو یه چیزی بگو
جین:من نمیدونم ولی بهتره تصمیمه تو زود بگیری چون الان تو 28 سالته
بدون توجه به همشون سوئیچ و گوشیم و ورداشتم و از خونه ی جین هیونگ در شدم
نمیدونم دلیل این همه اصرارشون چیه شاید من میخوام کسی رو پیدا کنم که واقعا عاشقشم شاید میخوام تا آخر سینگل بمونم
اعضا عین خانوادم میمونن میدونم اونا صلاحم و میخوان ولی نه اینقدر اصرار
خیابون خلوت بود سرعتمم زیاد
تو این اعصاب خوردی تازه باید برای سه جانگ (اسم داداش تهیونگ و نمیدونم این اسم و گذاشتم)
رشته ی کامپیوتری خونده برا همین باید تو یکی از شرکتای کره کار کنه این چند روزه دنبال چندتا رفتم ولی یکی خوبه اسمش تو کره خیلی در اومده
فامیلیشون لی هست
حالا باید دور میزدم میرفتم پیش مامان اینا که یک ماشین هم با سرعت داشت میومد سریع ترمز گرفتم اونم ترمز گرفت ولی ترمز گرفتن اون خیلی بد صدا داد خدا کنه چیزیش نشده باشه
من به نسبت اون سرعتم کم بود
از تو ماشین که دیدم خانومه
نمیدونم چرا ولی بدون ماسک برای پوشش صورتم از ماشین پیاده شدم وقتی دختر رو دیدم انگار یه چیزی تو دلم لرزید انگار...
پوففف نه بابا من 😂
کیم تهیونگ تو یک نگاه عاشق بشم نه بابا
یکم که دقت کردم دیدم کنار پیشونیش زخم شده حتما موقع ترمز گرفتن اینجوری شدع
ات ویو
وقتی ترمز گرفتم سرم خورد به فرمون من چطوری نفهمیدم که سرعتم زیاده
اوففف بدبختی کم بود اینم اضافه شد
امروز قرار بود کارمند جدید استخدام کنم
از ماشین پیاده شدم که مرده رو دیدم قیافش و که دیدم دهنم وا موند
وایییی اون..... اون..... تهیونگ بود......
حتما حدس زده بودید نه 😁
لباسا و چهره ها رو تو پست بعدی میزارم لطفا حمایت کنین
- ۷۹۹
- ۲۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط