در بازی زندگی یاد میگیری؛
در بازی زندگی یاد میگیری؛
اعتماد به حرفای قشنگ بدون پشتوانه...
مثل آویختن به طنابی پوسیدهست...
یاد میگیری نزدیکترین ها به تو گاهی میتوانند دورترین ها باشند...
یاد میگیری؛
انقدر از خودت برای روز مبادا پس انداز داشته باشی...
تا بتوانی یک روزی، تمام خودت را بغل کنی و بروی...
و در جایی که شنیده و فهمیده نشوی نمانی....
یاد میگیری؛
دیوار خوب است
و سایه درخت مطلوب است...
اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست...
اعتماد به حرفای قشنگ بدون پشتوانه...
مثل آویختن به طنابی پوسیدهست...
یاد میگیری نزدیکترین ها به تو گاهی میتوانند دورترین ها باشند...
یاد میگیری؛
انقدر از خودت برای روز مبادا پس انداز داشته باشی...
تا بتوانی یک روزی، تمام خودت را بغل کنی و بروی...
و در جایی که شنیده و فهمیده نشوی نمانی....
یاد میگیری؛
دیوار خوب است
و سایه درخت مطلوب است...
اما هیچ تکیه گاهی ابدی نیست...
۱.۹k
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.