گمانم عاشقی هم مثل من خون جگر خورده
گمانم عاشقی هم مثل من خون جگر خورده
تو سنگی را رها کردی که بر این بال و پر خورده
خودت گفتی جدایی حق ندارد بین ما باشد
کجایی تا ببینی که جدایی هم شکر خورده
نمیدانم کجا باید بیافتم از نفس دیگر
درختی را تجسّم کن که از هر سو تبر خورده
غمانگیزم، دلم چون کودکی ناشی ست در بازی
که از لبخندهای تلخ استهزاء سرخورده
شبیه پوشهای در دست مردی #گیج و مبهوتم
به خاک افتادهام، در راه او بر صد نفر خورده
هوایم بی تو همچون حال ورزشکار دلخونی ست
که در دیدار پایانی به اسرائیل برخورده
#مرگ_بر_اسرائیل 😛
تو سنگی را رها کردی که بر این بال و پر خورده
خودت گفتی جدایی حق ندارد بین ما باشد
کجایی تا ببینی که جدایی هم شکر خورده
نمیدانم کجا باید بیافتم از نفس دیگر
درختی را تجسّم کن که از هر سو تبر خورده
غمانگیزم، دلم چون کودکی ناشی ست در بازی
که از لبخندهای تلخ استهزاء سرخورده
شبیه پوشهای در دست مردی #گیج و مبهوتم
به خاک افتادهام، در راه او بر صد نفر خورده
هوایم بی تو همچون حال ورزشکار دلخونی ست
که در دیدار پایانی به اسرائیل برخورده
#مرگ_بر_اسرائیل 😛
۲۰.۶k
۲۷ فروردین ۱۴۰۰