ادامه
**سناریوی تکمیلی: "سایههای گذشته"**
---
### **چند هفته بعد...**
- تو در شهر جدیدی هستی، با هویتی تقریباً جدید. دوست مورداعتمادت، **کایو**، کمک کرده تا در یک پانسیون کوچک نزدیک ساحل پنهان شوی.
- هر شب قبل از خواب، قفل در و پنجرهها را چک میکنی. حتی صدای باران هم تو را به آن شب تاریک بازمیگرداند.
- یک روز، در حالی که از سوپرمارکت محل برمیگردی، احساس میکنی کسی تو را زیر نظر دارد. برگشت میزنی... کسی نیست. *"شاید تصور کردهای..."*
### **نشانهها**
- روز بعد، یک بسته کوچک پشت در پانسیون پیدا میکنی. داخل آن یک **گردنبند نقرهای** است—هدیهای که ران در اولین ماه رابطه به تو داده بود.
- روی تکه کاغذ نوشته شده: **"مثل قدیم بهت میآد، نه؟"**
- دسترجهات تکان میخورد. *"چگونه پیدایم کرد؟!"*
- کایو پیشنهاد میدهد به پلیس اطلاع بدهی، اما میدانی ران ارتباطاتی دارد... شاید حتی برخی از مأموران هم با او همکاری کنند.
### **تصمیم خطرناک**
- یک پیام ناشناس روی موبایل جدیدت میآید:
**"میخوای بدونی حقیقت رو؟ فردا شب، اسکله قدیمی. تنها بیا."**
- میدانی این ممکن است یک تله باشد... اما شاید هم تنها راه پایان دادن به این کابوس است.
- کایو مخالف است: *"اون تو رو میکشه!"*
- اما تو دیگر نمیخواهی فرار کنی. **میخواهی مقابله کنی.**
### **ملاقات در اسکله**
- اسکله تاریک و تقریباً متروکه است. موجها با ترس به تختهچوبها میخورند.
- ران از سایهها بیرون میآید. این بار نه عصبانی است، نه تهدیدکننده... فقط خسته به نظر میرسد.
- **"میدونی چرا دنبالتم؟"**
- تو آمادهای تا فرار کنی، اما حرف بعدیاش تو را متوقف میکند:
**"پلیس میخواد از تو به عنوان طعمه استفاده کنه... اونا میدونن تو تنها کسی هستی که میتونه من رو تحویل بدن."**
### **حقیقت تلخ**
- ران توضیح میدهد که **او یک مأمور مخفی** بوده که سالها در باند مواد مخدر نفوذ کرده، اما حالا هم باند و هم پلیس به او مشکوک شدهاند.
- **پیامی که آن شب دیدی، بخشی از مأموریتش بود**—و حالا هر دوی شما در خطر هستید.
- سکوت سنگینی حاکم میشود. آیا باید حرفهای او را باور کنی؟ یا این هم یک دروغ است؟
### **انتخاب نهایی**
- **ران پیشنهاد همکاری میدهد**: *"با هم میتونیم فرار کنیم... یا اونا رو متوقف کنیم."*
- تو و او نقشه میکشید تا مدارکی را که ران جمعآوری کرده، به رسانهها برسانید—قبل از اینکه پلیس فاسد یا باند او را خفه کنند.
- اما آیا واقعاً میتوانی به کسی که ماهها به تو دروغ گفته اعتماد کنی؟
---
**همکاری**: تو و ران ناپدید میشوید، با هویتهای جدید در کشوری دیگر. اما آیا او واقعاً تغییر کرده؟
تمام
اگر ایده ای یا درخواستی داشتین بگین .
لایک و کامنت و فالو یادتون نره .
#انیمه
#ران
#هایتانی
#بونتن
#توکیو_ریونجرز
---
### **چند هفته بعد...**
- تو در شهر جدیدی هستی، با هویتی تقریباً جدید. دوست مورداعتمادت، **کایو**، کمک کرده تا در یک پانسیون کوچک نزدیک ساحل پنهان شوی.
- هر شب قبل از خواب، قفل در و پنجرهها را چک میکنی. حتی صدای باران هم تو را به آن شب تاریک بازمیگرداند.
- یک روز، در حالی که از سوپرمارکت محل برمیگردی، احساس میکنی کسی تو را زیر نظر دارد. برگشت میزنی... کسی نیست. *"شاید تصور کردهای..."*
### **نشانهها**
- روز بعد، یک بسته کوچک پشت در پانسیون پیدا میکنی. داخل آن یک **گردنبند نقرهای** است—هدیهای که ران در اولین ماه رابطه به تو داده بود.
- روی تکه کاغذ نوشته شده: **"مثل قدیم بهت میآد، نه؟"**
- دسترجهات تکان میخورد. *"چگونه پیدایم کرد؟!"*
- کایو پیشنهاد میدهد به پلیس اطلاع بدهی، اما میدانی ران ارتباطاتی دارد... شاید حتی برخی از مأموران هم با او همکاری کنند.
### **تصمیم خطرناک**
- یک پیام ناشناس روی موبایل جدیدت میآید:
**"میخوای بدونی حقیقت رو؟ فردا شب، اسکله قدیمی. تنها بیا."**
- میدانی این ممکن است یک تله باشد... اما شاید هم تنها راه پایان دادن به این کابوس است.
- کایو مخالف است: *"اون تو رو میکشه!"*
- اما تو دیگر نمیخواهی فرار کنی. **میخواهی مقابله کنی.**
### **ملاقات در اسکله**
- اسکله تاریک و تقریباً متروکه است. موجها با ترس به تختهچوبها میخورند.
- ران از سایهها بیرون میآید. این بار نه عصبانی است، نه تهدیدکننده... فقط خسته به نظر میرسد.
- **"میدونی چرا دنبالتم؟"**
- تو آمادهای تا فرار کنی، اما حرف بعدیاش تو را متوقف میکند:
**"پلیس میخواد از تو به عنوان طعمه استفاده کنه... اونا میدونن تو تنها کسی هستی که میتونه من رو تحویل بدن."**
### **حقیقت تلخ**
- ران توضیح میدهد که **او یک مأمور مخفی** بوده که سالها در باند مواد مخدر نفوذ کرده، اما حالا هم باند و هم پلیس به او مشکوک شدهاند.
- **پیامی که آن شب دیدی، بخشی از مأموریتش بود**—و حالا هر دوی شما در خطر هستید.
- سکوت سنگینی حاکم میشود. آیا باید حرفهای او را باور کنی؟ یا این هم یک دروغ است؟
### **انتخاب نهایی**
- **ران پیشنهاد همکاری میدهد**: *"با هم میتونیم فرار کنیم... یا اونا رو متوقف کنیم."*
- تو و او نقشه میکشید تا مدارکی را که ران جمعآوری کرده، به رسانهها برسانید—قبل از اینکه پلیس فاسد یا باند او را خفه کنند.
- اما آیا واقعاً میتوانی به کسی که ماهها به تو دروغ گفته اعتماد کنی؟
---
**همکاری**: تو و ران ناپدید میشوید، با هویتهای جدید در کشوری دیگر. اما آیا او واقعاً تغییر کرده؟
تمام
اگر ایده ای یا درخواستی داشتین بگین .
لایک و کامنت و فالو یادتون نره .
#انیمه
#ران
#هایتانی
#بونتن
#توکیو_ریونجرز
- ۴.۱k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط