پست آخر

««««پست آخر 94 »»»»

این بهار را تو با من بخوان

حوالی بهار است... همه‌ی شهر ساعتهایشان را کوک می‌کنند برای لحظه تحویل سال و شبهای شهر نشسته به تماشای خنده‌ی خانه‌تکانی‌ها و شادی خرید و بازار... خیال می کنم باید این اسفند را دود کرد و چرخاند برای شکوفه هایی که حال ما را به رقص نو سالی و نو بهاری در آورده اند...

حوالی بهار است... اما برای بعضی‌ها دلها و امیدشان یخ زده ترین حال این روزهای شهر است. این ها به جای پرواز، بالشان گره خورده به تخت بیماری و بستری کرده اند چشمهایشان را در قاب انتظار شفا... خیال می کنم آنها هم تا لحظه تحویل سال، ساعت امیدشان را کوک کرده‌اند و چقدر نازنین می شود صدای زنگ این ساعتها را با خبر سلامتی بشنوی...

حوالی بهار است... این بهار را تو با من بخوان برای تن های تنها در لحظه تحویل سال. برای بیماران نیازمند به خون که سین سلامتی، آنها را از کنار خانواده ها دور کرده و چشم انتظار من و تو هستند. عیدی امسال این ها را که یادت نرود، تا آخر سالت را بیمه کرده ای به عشق و عاطفه...
دیدگاه ها (۷۷)

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ، ﺭﻭﺯ ﻣﯿﻼﺩﺕﺩﻧﯿﺎ ﺗﺒﺴﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﯾﺎﺩﺕﺍﻣﺮ...

۰

بوسه‌های شب عیدم...طلبت...ردپای نفسم...روی لبتشب چشمان...تو...

برای تو می نویسمبرای تویی که تمام تنهاییم پراز یادتوست برای ...

سناریو طنز موضوع : وقتی اوردیشون ایرانار ام : شمادوتا داری...

چپتر ۶ _ انتخابماه ها نقشه ریخته بودند.کاغذها، فایل ها، اسنا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط