بی تی اس در ایران (۴)🤯💃🏻💜
پرش زمانی غروب//
// جلوی هتل اسپیناس//
جیمین: خب آقای کیم نمیخوای رسمی بری خواستگاری؟😏
ته: همین امشب خوبه؟😉(چشمک به ات)
ات: باید با مامان بابام هماهنگ کنم
کوک : خب زنگ بزن دیگه بدو
ات: اوک
زنگ زدم به مامانم و ماجرا رو گفتم. اونم هم قبول کرد برا شام و خواستگاری بریم ویلای ما . به پسرا گفتم و لوکیشین فرستادم.
ات: خب من برم 😊
ته: کجا؟🤨
ات : خونه آقا شجاع😐😂
همه: هن؟😐
ات: هیچی. خونه😂
ته :آها اونوقت چرا؟🤨
ات : چون چ چسبیده به را😂
همه :😂
ات: آقای محترم ساعت شیشه و باید ساعت ۸ همه ویلا باشیم😐
ته: خب ؟🤨
کوک : خب به جمالت. بره آماده شه دیگه😐
ات: خدا خیرت بده😂
همه:😂
خداحافظی کردم و رفتم.
// پرش زمانی داخل خونه //
//ویو ات//
وقتی رسیدم ، قهوه ساز رو تنظیم کردم یه قهوه درست کنه برام. بعد خودم رفتم لباس خونگی پوشیدم و دست و صورتم رو شستم. نشستم رو مبل و همونجور که گوشیمو چک میکردم قهوه خوردم تا سرحال شم. بلافاصله بعد از تموم شدن قهوه رفتم و وسایلایی که خریده بودم رو سر جاشون چیدم.
یعد یه دوش ۵ مینی گرفتم و لباس جدید و خوشگلمو پوشیدم و موهامو باز و حالت دار گذاشتم (مث عکس) یه آرایش لایت کردم و عطر مورد علاقم و دیگه آماده ام. 😊
ساعت ۷ و نیمه و از اینجا تا ویلا ۱۰ دقیقه راهه پس رفتم ویلا.
// پرش زمانی در ویلا //
ماشینمو پارک کردم و رفتم تو
بابا : به به سلام خوشگل خانوم
ات : سلام(با خجالت)
مامان : سلام عزیزم😊
نیک (داداش ات ۷ سالشه) : سلاااااممممم آجییییی😍 چقد خوشگل شدییییی😍 البته همیشه خوشگلی😌😅
نیکانو بقل کردم
ات : سلام فدات شم. 😘 بَه چه تیپی زدی 😌😅 مرسی عشقم😅
نیکان: ملسی😌😘
// ویو تهیونگ//
همه بعد از اینکه ات رفت، رفتیم خوابیدیم تااااا ۷😊😅بعد یه دوش ۵ مینی گرفتیم و لباسای جذاب🤤 پوشیدیم و موهامونو مرتب کردیم و عطر زدیم و حرکت کردیم.
چندتا فیلم خواستگاری هم دیده بودیم که با خواستگاری ایرانی آشنا باشیم.😅
// ویو ات//
داشتیم حرف میزدیم که صدای زنگ در اومد آره اومدننن ذوق زده بودم🤩 رفتم تو آشپزخونه.
خانواده ها حرفای لازمو زدن و بعد....
بابام : دخترم چایی رو بیار.
منم چایی رو بردیم. اووووففففف چه جذاب شده بودن🤤
ته : چقد خوشگل شدی لامصب.اصلا سلیقم عالیه🤌🏻🤩(تو دلش)
منو ته رفتیم تو اتاق حرفای لازمو و زدیم و خلاصه تموم شد . بعد از مراسم خواستگاری کلی حرف زدیم و شام خوردیم و بعد از شب نشینی، خداحافظی کردیم. بی تی اس رفتن هتل و ته وسایل لازمو برداشت و رفتیم خونه من.
آرمیا خوشحال میشم حمایت کنین💜
#بی_تی_اس
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#تهیونگ
#فیک_تهیونگ
#BTS
// جلوی هتل اسپیناس//
جیمین: خب آقای کیم نمیخوای رسمی بری خواستگاری؟😏
ته: همین امشب خوبه؟😉(چشمک به ات)
ات: باید با مامان بابام هماهنگ کنم
کوک : خب زنگ بزن دیگه بدو
ات: اوک
زنگ زدم به مامانم و ماجرا رو گفتم. اونم هم قبول کرد برا شام و خواستگاری بریم ویلای ما . به پسرا گفتم و لوکیشین فرستادم.
ات: خب من برم 😊
ته: کجا؟🤨
ات : خونه آقا شجاع😐😂
همه: هن؟😐
ات: هیچی. خونه😂
ته :آها اونوقت چرا؟🤨
ات : چون چ چسبیده به را😂
همه :😂
ات: آقای محترم ساعت شیشه و باید ساعت ۸ همه ویلا باشیم😐
ته: خب ؟🤨
کوک : خب به جمالت. بره آماده شه دیگه😐
ات: خدا خیرت بده😂
همه:😂
خداحافظی کردم و رفتم.
// پرش زمانی داخل خونه //
//ویو ات//
وقتی رسیدم ، قهوه ساز رو تنظیم کردم یه قهوه درست کنه برام. بعد خودم رفتم لباس خونگی پوشیدم و دست و صورتم رو شستم. نشستم رو مبل و همونجور که گوشیمو چک میکردم قهوه خوردم تا سرحال شم. بلافاصله بعد از تموم شدن قهوه رفتم و وسایلایی که خریده بودم رو سر جاشون چیدم.
یعد یه دوش ۵ مینی گرفتم و لباس جدید و خوشگلمو پوشیدم و موهامو باز و حالت دار گذاشتم (مث عکس) یه آرایش لایت کردم و عطر مورد علاقم و دیگه آماده ام. 😊
ساعت ۷ و نیمه و از اینجا تا ویلا ۱۰ دقیقه راهه پس رفتم ویلا.
// پرش زمانی در ویلا //
ماشینمو پارک کردم و رفتم تو
بابا : به به سلام خوشگل خانوم
ات : سلام(با خجالت)
مامان : سلام عزیزم😊
نیک (داداش ات ۷ سالشه) : سلاااااممممم آجییییی😍 چقد خوشگل شدییییی😍 البته همیشه خوشگلی😌😅
نیکانو بقل کردم
ات : سلام فدات شم. 😘 بَه چه تیپی زدی 😌😅 مرسی عشقم😅
نیکان: ملسی😌😘
// ویو تهیونگ//
همه بعد از اینکه ات رفت، رفتیم خوابیدیم تااااا ۷😊😅بعد یه دوش ۵ مینی گرفتیم و لباسای جذاب🤤 پوشیدیم و موهامونو مرتب کردیم و عطر زدیم و حرکت کردیم.
چندتا فیلم خواستگاری هم دیده بودیم که با خواستگاری ایرانی آشنا باشیم.😅
// ویو ات//
داشتیم حرف میزدیم که صدای زنگ در اومد آره اومدننن ذوق زده بودم🤩 رفتم تو آشپزخونه.
خانواده ها حرفای لازمو زدن و بعد....
بابام : دخترم چایی رو بیار.
منم چایی رو بردیم. اووووففففف چه جذاب شده بودن🤤
ته : چقد خوشگل شدی لامصب.اصلا سلیقم عالیه🤌🏻🤩(تو دلش)
منو ته رفتیم تو اتاق حرفای لازمو و زدیم و خلاصه تموم شد . بعد از مراسم خواستگاری کلی حرف زدیم و شام خوردیم و بعد از شب نشینی، خداحافظی کردیم. بی تی اس رفتن هتل و ته وسایل لازمو برداشت و رفتیم خونه من.
آرمیا خوشحال میشم حمایت کنین💜
#بی_تی_اس
#فیک
#فیک_بی_تی_اس
#تهیونگ
#فیک_تهیونگ
#BTS
- ۶.۱k
- ۱۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط