شد ز غمت خانه سودا دلم

شد ز غمت خانه سودا دلم

در طلبت رفت به هر جا دلم

در طلب زهره رخ ماه رو

می نگرد جانب بالا دلم

فرش غمش گشتم و آخر ز بخت

رفت بر این سقف مصفا دلم

آه که امروز دلم را چه شد

دوش چه گفته است کسی با دلم

از طلب گوهر گویای عشق

موج زند موج چو دریا دلم

روز شد و چادر شب می درد

در پی آن عیش و تماشا دلم

از دل تو در دل من نکته‌هاست

آه چه ره است از دل تو تا دلم

گر نکنی بر دل من رحمتی

وای دلم وای دلم وا دلم

ای تبریز از هوس شمس دین

چند رود سوی ثریا دلم

 

#مولوی
دیدگاه ها (۱۴)

زمین عروس شد و آسمان به حرف آمدچه شادباشی ازین خوب تر که برف...

#جشن_آذرگاندر نُهمین روز از آذرماه در گاهشمار زرتشتی که نام ...

#منوچهر#شاهنامهمنوچهر ( مَنوش چیترَ ) یکی از پادشاهان پیشداد...

#آبتین#شاهنامهآبتین (آتبین) نام پدر فریدون، پادشاه پیشدادی ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط