دریا ، دریا ، با من بیا
دریا ، دریا ، با من بیا
آرام در آغوشم جا گیر
احساسم کن با موج هایت
صدایم کن با نسیمت
با غروبت مستم کن دریا
یادت است ،آن روز دلگیر غروب
با دلی آزرده خاطر،با تمام وجود
اشکهایم را به تو دادم به امانت
و تو ای هستی من
چه عاشقانه مهمانم کردی تا به قیامت
هر روز از ان ساحل سنگی گذری کردم
به امیدی که باز گردانی اشکهای بی جوابم
حال تو بگو
تو بگو دریا ،با آن دل آبی نازت
اشکهای این دل من بی رحمند
یا تو با آن موج گرانت ،دریا
آرام در آغوشم جا گیر
احساسم کن با موج هایت
صدایم کن با نسیمت
با غروبت مستم کن دریا
یادت است ،آن روز دلگیر غروب
با دلی آزرده خاطر،با تمام وجود
اشکهایم را به تو دادم به امانت
و تو ای هستی من
چه عاشقانه مهمانم کردی تا به قیامت
هر روز از ان ساحل سنگی گذری کردم
به امیدی که باز گردانی اشکهای بی جوابم
حال تو بگو
تو بگو دریا ،با آن دل آبی نازت
اشکهای این دل من بی رحمند
یا تو با آن موج گرانت ،دریا
۷۵
۱۷ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.