دختر کوچولو به مهمان گفت

: دختر کوچولو به مهمان گفت :
" میخوای عروسکامو بیارم ببینی ؟! "
مهمان با مهربانی جواب داد:
بله ... حتما ....

دخترک دوید و همه ی عروسک ها را آورد ....

بعضی از اونا واقعا با نمک بودن ...
ولی در بین اونا یک عروسک خیلی قشنگ دیگه هم بود

مهمان از دخترک پرسید:
کدومشونو بیشتر از همه دوست داری ... ؟!
و پیش خودش فکر کرد حتما اونی که از همه قشنگ تره ...!!!!

اما خیلی تعجب کرد
وقتی دید دخترک به عروسک تکه پاره ای ک یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت :

" اینو "

مهمان با کنجکاوی پرسید:
اینکه زیاد خوشکل نیست ؟!!

دخترک جواب داد:

" آخه اگه منم دوستش نداشته باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه ....

اونوقت دلش می شکنه !! "


مهربونی یعنی این …
زندگی فردا نیست،
زندگی امروز است، زندگی قصه عشق است و امید،
صحنه ی غمها نیست.
به چه می اندیشی؟ نگرانی بیجاست،
عشق اینجا و تو اینجا و خدا هم اینجاست،
پای در راه گذار،
راهها منتظرند،
تا تو هر جا که بخواهی برسی،
پس رها باش و رها،
تا نماند قفسی.
دیدگاه ها (۲)

مزش که خیلی خوب بود ظاهرش خوشگله؟

بیسکویت بستنی

معما: خرگوش را پیدا کنید...؟

گاهی حتی با دلتنگیات هم لجبازی میکنی،تمام ثانیه هایت هم که ت...

پارت ۹ویو آ.ت:اون شخص کسی نبود جز یونگی!این مرتیکه ی بیشرف ا...

زخم کهنه فصل دوم )پارت ۵۴ میشد تف بندازه به هر چی قانون و قا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط