chand Party
chand Party:
اداره پلیس:
پلیس: گفتید اخرین بار کی دیدینش؟
ب.ماریا: ماند روز بود که رفته بودیم مسافرت و اون امروز صبح با دوستش رفته بود بیرون و رانندش هم آوردش خونه و بعد از اون دیگه هیچ خبری ازش نشده(نگران)
پلیس: الان وقت مسافرت رفتن بود؟ شما اگر رفته بودین لااقل بچتون هم با خودتون میبردید
م.ماریا: این یه مسافرت کاری بود و ما نمیتونستم اون رو با خودمون ببریم (نگران)
جیهوپ: مامان بابا چیشده؟(نگران و جیهوپ تازه رسیده)
م.ماریا: ماریا رو نیست(گریه)
جیهوپ: یعنی چی نیست؟(دادو نگران)
ب.ماریا: نمیدونیم پسرم هیچی نمیدونیم(نگران)
جیهوپ:(دستی به سر و روش کشید) مگه اون خونه کوفتی نگاهبان نداشته پس حواسشون کجا بود؟(داد)
پلیس: اقا لطفاً آروم باشید ما تمام تلاشمون رو میکنیم که پیداشون کنیم
جیهوپ: هر جور شده ماریا رو پیدا میکنید زیر سنگ هم باشه پیداش کنید(این رو گفت و رفت)
ادمین: جیهوپ سوار ماشین شد و رفت سمت خوابگاه:
خوابگاه:
جین: بهههه ببین کی اینجاست
جیهوپ: جین فعلا وقتش نیست
نامجون: چیشده؟
جیهوپ: ماریا(بغض)
تهیونگ: ماریا چیزیش شده؟
جیهوپ: نیستش(گریه)
جیمین: هی اروم باش(نشوندش رو مبل)
یونگی: درست بگو چیشده
جیهوپ: نمیدونم من خودم هم از هیچی خبر ندارم(بغض)
جین: پس چجوریه که ماریا نیستش؟
جیهوپ: من فقط میدونم بعد از اینکه از کافه اومدیم بیرون من رفتم تا تمرین کنم و بعد از. اون وقتی رفتم خونه هیچکس نبود و فقط نگهبان ها اونجا بودن مامان بابام قرار بود امروز بیان و اومدن که بهم زنگ زدن بیان اداره پلیس و من وقتی رفتم بهم گفتن ماریا رو دزدیدن(بغض)
کوک: هی اروم باش من مطمئنم که پیداش میکنیم
جیهوپ: اخه چجوری دزدیدنش عمارت همه جاش نگهبان هست(بغض)
یونگی: اممم شاید کار ساسنگ فنت باشه؟
نامجون: راست میگه
ادمین: که همون موقع گوشی جیهوپ زنگ خورد و جواب داد
جیهوپ: الو؟
هیون وو: به به جیهوپ
جیهوپ: ماریا کجاست(عصبی)
هیون وو: (خنده) عاا این چه طرز برخورده پسر اون پیش خودمه
جیهوپ: باهاش چیکار کردی؟(عصبی)
هیون وو: هیچی البته هنوز کاری نکردم خواهرت خیلی خوابآلوده هنوز بیدار نشده(خنده)
جیهوپ: وای به حالت اگر باهاش کاری کنی میکشمت(عصبی)
هیون: آ آ تند نرو هروقت پیدام کردی اون هروقت حرف بزن(خنده)
جیهوپ: میکشمت عوضی(عصبی)
اداره پلیس:
پلیس: گفتید اخرین بار کی دیدینش؟
ب.ماریا: ماند روز بود که رفته بودیم مسافرت و اون امروز صبح با دوستش رفته بود بیرون و رانندش هم آوردش خونه و بعد از اون دیگه هیچ خبری ازش نشده(نگران)
پلیس: الان وقت مسافرت رفتن بود؟ شما اگر رفته بودین لااقل بچتون هم با خودتون میبردید
م.ماریا: این یه مسافرت کاری بود و ما نمیتونستم اون رو با خودمون ببریم (نگران)
جیهوپ: مامان بابا چیشده؟(نگران و جیهوپ تازه رسیده)
م.ماریا: ماریا رو نیست(گریه)
جیهوپ: یعنی چی نیست؟(دادو نگران)
ب.ماریا: نمیدونیم پسرم هیچی نمیدونیم(نگران)
جیهوپ:(دستی به سر و روش کشید) مگه اون خونه کوفتی نگاهبان نداشته پس حواسشون کجا بود؟(داد)
پلیس: اقا لطفاً آروم باشید ما تمام تلاشمون رو میکنیم که پیداشون کنیم
جیهوپ: هر جور شده ماریا رو پیدا میکنید زیر سنگ هم باشه پیداش کنید(این رو گفت و رفت)
ادمین: جیهوپ سوار ماشین شد و رفت سمت خوابگاه:
خوابگاه:
جین: بهههه ببین کی اینجاست
جیهوپ: جین فعلا وقتش نیست
نامجون: چیشده؟
جیهوپ: ماریا(بغض)
تهیونگ: ماریا چیزیش شده؟
جیهوپ: نیستش(گریه)
جیمین: هی اروم باش(نشوندش رو مبل)
یونگی: درست بگو چیشده
جیهوپ: نمیدونم من خودم هم از هیچی خبر ندارم(بغض)
جین: پس چجوریه که ماریا نیستش؟
جیهوپ: من فقط میدونم بعد از اینکه از کافه اومدیم بیرون من رفتم تا تمرین کنم و بعد از. اون وقتی رفتم خونه هیچکس نبود و فقط نگهبان ها اونجا بودن مامان بابام قرار بود امروز بیان و اومدن که بهم زنگ زدن بیان اداره پلیس و من وقتی رفتم بهم گفتن ماریا رو دزدیدن(بغض)
کوک: هی اروم باش من مطمئنم که پیداش میکنیم
جیهوپ: اخه چجوری دزدیدنش عمارت همه جاش نگهبان هست(بغض)
یونگی: اممم شاید کار ساسنگ فنت باشه؟
نامجون: راست میگه
ادمین: که همون موقع گوشی جیهوپ زنگ خورد و جواب داد
جیهوپ: الو؟
هیون وو: به به جیهوپ
جیهوپ: ماریا کجاست(عصبی)
هیون وو: (خنده) عاا این چه طرز برخورده پسر اون پیش خودمه
جیهوپ: باهاش چیکار کردی؟(عصبی)
هیون وو: هیچی البته هنوز کاری نکردم خواهرت خیلی خوابآلوده هنوز بیدار نشده(خنده)
جیهوپ: وای به حالت اگر باهاش کاری کنی میکشمت(عصبی)
هیون: آ آ تند نرو هروقت پیدام کردی اون هروقت حرف بزن(خنده)
جیهوپ: میکشمت عوضی(عصبی)
- ۱.۴k
- ۲۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط