صبح آمده تا دلبری آغاز کنی

صبح آمده تا دلبری آغاز کنی
تا پنجره روی باغ گل باز کنی
دم کرده ام عاشقانه یک قوری شعر
من چای بریزم بلدی ناز کنی؟
دیدگاه ها (۰)

عاشقت هر کس شده، لکنت گرفته طفلکی‏من ولی عا، عاشق‍‍ت، اصلا و...

فقط اونجا که نزار قبانی میگه :« عقل، عقل من است و فکر توییقل...

جان دلم امروز بیابنشین لحظه ای رو در روی منچای عطردار میخواه...

امروز آرزو دارمفاصله نباشد میان تو و تمام احساس های خوبتتو ب...

من به یک خونه قدیمی تعلق دارم..به یک خونه آجر نمای قدیمی با ...

باز حرفای نزده رو قلبم سنگینی میکنه.....😔💔آدما رو خسته نکنید...

امشباز دنیا یک پنجره ی نیمه بازرو به مهتاب میخواهم!که دست عط...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط