آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در ِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در ِ این خانه ی تنها زد و رفت

دل ِ تنگش سر ِ گل چیدن ازین باغ نداشت
قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت

مرغ ِ دریا خبر از یک شب توفانی داشت
گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت

چه هوایی به سرش بود که با دست تهی
پشت ِ پا بر هوس دولت ِ دنیا زد و رفت

بس که اوضاع ِ جهان در هم و ناموزون دید
قلم ِ نسخ برین خط ِ چلیپا زد و رفت

دل ِ خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول
چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت

همنوای دل ِ من بود به هنگام ِقفس
ناله ای در غم ِ مرغان ِ هماوا زد و رفت.
#هوشنگ_ابتهاج
دیدگاه ها (۱)

وقتی لایه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ورزشی...

وقتی که من بچه بودم،زور خدا بیشتر بود.وقتی که من بچه بودم،بر...

وقتی خدا ساکت استمی‌توان هر ادعایی را به او نسبت داد..ژان پل...

ماه محرم بود و سربازهای روسی در تبریز چوبه‌ی دار برپا کرده ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط