حصار غم وغصه ها پاییز و که میدیدا تنگ ترمیشد، انگار میخوا
حصار غم وغصه ها پاییز و که میدیدا تنگ ترمیشد، انگار میخواست داد بزنه ببین شبا میتونه طولانی شه ها اونقدر طولانی که مغز استخونت سرما رو تا ته حس کنه.
داد بزنه میبینی دلت بگیره این شبا ،شب میمونه ؟!
تو خونش بود دلگیری ، دلگیری با دلبریای رنگولیش ، دلگیری با بارونایِ نم نم و شدیدش..
سرماش زمین گیرت میکرد و زمینت میزد ،تب میکردی
تب سرد سرما که میشست رو تنت یعنی ضعیف شده بودی در برابر سرماش..
پاییزِ رنگولیه خوشگل بی رحم و غم آلود بود ،دلبریاش درد داشت!
درداش سرد بود!
سرماش تب داشت!
تب میکردُ میمرد اما نمیمرد کسی براش
پاییز تنها میسوخت تو تب سرد روزاش
روزای بی جونش ک آفتاب رخ نشون نمیداد و روز ب روز جونشون کمتر میشد..
منی کِ دلم میرفت برای قدم زدن رو برگایِ خشک و رنگولیه پاییز..
خیلی وقت بود پاییز شده بودم و دیگِ این شبا نمیخواستن صبح بشن..
صبحای بی جونشم سرما از جون بی جون نمیرفت تا یکمی جون بگیره جونمو و دلم خوش شه به صبح بعد اون شبا..
من پاییزِ بی بهارِ روزایی بودم ک فصلاش دیگ چارتا نبود فاکتور میگرفت سه فصلُ
میموند پاییز..!
پاییز
پاییز
پاییز.
محدثه🌿🌚
پن : اینجا فقط یِ امیده ک مونده ،ولی من که میدونم امیده ک بمیره چشمامو میبندم رو تمام تمامامُ مرگ و بعد ی عالمه خستگی ای که حبس کردم ته دلم بغل میکنم.
امیدی ک بعد تمامِ زمین خوردنا نیم خیز راه میرم و به امید پایان راه ادامه میدم
ولی من که میدونم دیگِ داره ناامید میشه امید بی جون..
ولی منم که میدونم چقدر مونده تا داد تو سکوت ناامید شدن و یهو به هیچی رسیدن و تو همون سکوت برسونمش ب پایان.
(وقتی خوب نبودم۱)
🎶این قلبِ سرده من همیشه برف روشه..! "شایع"
داد بزنه میبینی دلت بگیره این شبا ،شب میمونه ؟!
تو خونش بود دلگیری ، دلگیری با دلبریای رنگولیش ، دلگیری با بارونایِ نم نم و شدیدش..
سرماش زمین گیرت میکرد و زمینت میزد ،تب میکردی
تب سرد سرما که میشست رو تنت یعنی ضعیف شده بودی در برابر سرماش..
پاییزِ رنگولیه خوشگل بی رحم و غم آلود بود ،دلبریاش درد داشت!
درداش سرد بود!
سرماش تب داشت!
تب میکردُ میمرد اما نمیمرد کسی براش
پاییز تنها میسوخت تو تب سرد روزاش
روزای بی جونش ک آفتاب رخ نشون نمیداد و روز ب روز جونشون کمتر میشد..
منی کِ دلم میرفت برای قدم زدن رو برگایِ خشک و رنگولیه پاییز..
خیلی وقت بود پاییز شده بودم و دیگِ این شبا نمیخواستن صبح بشن..
صبحای بی جونشم سرما از جون بی جون نمیرفت تا یکمی جون بگیره جونمو و دلم خوش شه به صبح بعد اون شبا..
من پاییزِ بی بهارِ روزایی بودم ک فصلاش دیگ چارتا نبود فاکتور میگرفت سه فصلُ
میموند پاییز..!
پاییز
پاییز
پاییز.
محدثه🌿🌚
پن : اینجا فقط یِ امیده ک مونده ،ولی من که میدونم امیده ک بمیره چشمامو میبندم رو تمام تمامامُ مرگ و بعد ی عالمه خستگی ای که حبس کردم ته دلم بغل میکنم.
امیدی ک بعد تمامِ زمین خوردنا نیم خیز راه میرم و به امید پایان راه ادامه میدم
ولی من که میدونم دیگِ داره ناامید میشه امید بی جون..
ولی منم که میدونم چقدر مونده تا داد تو سکوت ناامید شدن و یهو به هیچی رسیدن و تو همون سکوت برسونمش ب پایان.
(وقتی خوب نبودم۱)
🎶این قلبِ سرده من همیشه برف روشه..! "شایع"
۲۶.۱k
۳۱ شهریور ۱۴۰۰